SAHANDIRANMEHR Telegram 35444
🔸 وثوق الدوله از این گونه اعمال و کارهایی که انجام می‌داد ایجاد محیطی آکنده از رعب و وحشت، بستن دهان مخالفان و شکستن قلم معترضان بود تا نمایندگان دوره چهارم مجلس شورای ملی درست همان گونه اشخاصی باشند که او می‌خواست و از میان همان افرادی برگزیده شوند که او می‌پسندید. انتخابات این دوره، از مفتضح‌ترین انتخاباتی بود که تاریخ مشروطیت ایران به یاد دارد. جراید مخالف دولت توقیف و مدیران آنها تبعید شدند. یک عده کاندیداهای معلوم الحال، که قبلا التزام سپرده بودند در مجلس آتی به نفع قرارداد رأی بدهند، سر از صندوق های انتخابات درآوردند. از نویسندگان معروف این دوره که در اواخر کابینه وثوق الدوله به جرم نوشتن شبنامه‌های تند و همکاری با تیپ جوان و عناصر آزادیخواه ضد قرارداد توقیف و تبعید شد «علی دشتی» را می توان نام برد.

دشتی را پس از دو روز توقیف در شهربانی تهران، بدون هزینه‌ سفر و بی آنکه وسایل مسافرت برایش فراهم کنند یا این که اقلا اجازه دهند. خودش آن وسایل را به هزینه شخصی آماده کند، همراه دو مأمور ژاندارم با پای پیاده به سوی قزوین حرکت دادند. کتاب «ایام محبس» دشتی بازگوی احساسات نویسنده در این دوره و یادآور رنج‌ها و محنت‌هایی است که مخالفان قرارداد برای حفظ استقلال ایران تحمل کرده‌اند. من در این جا چند دقیقه ای زمام قلم را به دست خود دشتی ( دشتی شصت و هشت سال پیش که وضع خفقان‌آور آن ایام را روح و جسما احساس کرده است ) می‌سپارم تا محنت‌هایی را که در سفر تبعید کشیده، برای خوانندگان این کتاب شرح دهد

مقارن ظهر بود که به نزدیکی های قصبه‌ی کرج رسیدیم. دورنمای مسرت بخش صحاری سر سبز و مزارع طلایی رنگ، منظره درختان بید و مجرای پر پیچ و خم رودخانه‌ کرج در زیر پای من گسترده بود... صیف‌کاری‌های کنار رودخانه و شاخسارهای درختان جملگی سرسبز و شاداب بودند. چه منظره‌ی قشنگی دارد آزادی!

من این مسافت را از تهران تا کرج در زیر آفتاب سوزان با پای پیاده پیموده‌ام. مقاومت کردن در مقابل یک سرباز و یک صاحب منصب جزء (افسریار) که حکم توقیف مرا در دست داشتند بی فایده بود. آنها چه می توانستند بکنند؟ خودم ورقه‌ی حکم را خواندم.
نوشته بودند مرا مانند غریقی که امواج دیوانه دریا آن را دست به دست داده و تا سرحد فنا به همدیگر را تحویل می‌دهند، پست به پست (پاسگاه به پاسگاه) تا سرحد ایران و عراق بفرستند. دیگر کسی مسئول ضعف و ناتوانی من نیست. باید پیاده راه بروم. درست است که در اولین شهر سر راه ، ممكن است این حکم جابرانه فسخ شود، ولی میان من و اولين شهر (قزوین) بیست و چهار فرسنگ مسافت حائل است که باید با پای پیاده طی شود!

در حومه‌ کرج برای رفع خستگی و تخفيف شدت گرما، در کنار جویباری زیر سایه‌ی بید افتادم. درشکه‌ای به سرعت رهسپار تهران بود و یکی از کسبه‌ی متمول کرج با زنش در کمال فراغت در آن نشسته بودند. هر دوی آنها ضمن درخت‌های اطراف و صخره های کوه و اراضی دو طرف جاده مرا هم با نظرهای ساده و به‌کلی بی اعتنا می‌نگریستند... دیدن آنها زمانی را به خاطرم آورد که خود از اصفهان به تهران می آمدم و در یکی از منازل قبل از کاشان به دو نفر دزد مصادف شدم که ژاندارمی آنها را کت بسته جلو اسب خود انداخته بود و می‌برد.

همان‌طوری که من آن روز از درشکه به آنها نگاه می‌کردم، این زن و شوهر نیز امروز از دریچه کالسکه‌ پستی همان طور به من نگریستند و شاید همان تصوراتی را که من درباره‌ی آن دزدها میکردم این مسافران فارغ البال هم درباره‌ی من می‌کردند.

«سیمای احمدشاه قاجار»
محمدجواد شیخ الاسلامی
نشر ماهی

✔️سالروز درگذشت علی دشتی
@sahandiranmehr



tgoop.com/sahandiranmehr/35444
Create:
Last Update:

🔸 وثوق الدوله از این گونه اعمال و کارهایی که انجام می‌داد ایجاد محیطی آکنده از رعب و وحشت، بستن دهان مخالفان و شکستن قلم معترضان بود تا نمایندگان دوره چهارم مجلس شورای ملی درست همان گونه اشخاصی باشند که او می‌خواست و از میان همان افرادی برگزیده شوند که او می‌پسندید. انتخابات این دوره، از مفتضح‌ترین انتخاباتی بود که تاریخ مشروطیت ایران به یاد دارد. جراید مخالف دولت توقیف و مدیران آنها تبعید شدند. یک عده کاندیداهای معلوم الحال، که قبلا التزام سپرده بودند در مجلس آتی به نفع قرارداد رأی بدهند، سر از صندوق های انتخابات درآوردند. از نویسندگان معروف این دوره که در اواخر کابینه وثوق الدوله به جرم نوشتن شبنامه‌های تند و همکاری با تیپ جوان و عناصر آزادیخواه ضد قرارداد توقیف و تبعید شد «علی دشتی» را می توان نام برد.

دشتی را پس از دو روز توقیف در شهربانی تهران، بدون هزینه‌ سفر و بی آنکه وسایل مسافرت برایش فراهم کنند یا این که اقلا اجازه دهند. خودش آن وسایل را به هزینه شخصی آماده کند، همراه دو مأمور ژاندارم با پای پیاده به سوی قزوین حرکت دادند. کتاب «ایام محبس» دشتی بازگوی احساسات نویسنده در این دوره و یادآور رنج‌ها و محنت‌هایی است که مخالفان قرارداد برای حفظ استقلال ایران تحمل کرده‌اند. من در این جا چند دقیقه ای زمام قلم را به دست خود دشتی ( دشتی شصت و هشت سال پیش که وضع خفقان‌آور آن ایام را روح و جسما احساس کرده است ) می‌سپارم تا محنت‌هایی را که در سفر تبعید کشیده، برای خوانندگان این کتاب شرح دهد

مقارن ظهر بود که به نزدیکی های قصبه‌ی کرج رسیدیم. دورنمای مسرت بخش صحاری سر سبز و مزارع طلایی رنگ، منظره درختان بید و مجرای پر پیچ و خم رودخانه‌ کرج در زیر پای من گسترده بود... صیف‌کاری‌های کنار رودخانه و شاخسارهای درختان جملگی سرسبز و شاداب بودند. چه منظره‌ی قشنگی دارد آزادی!

من این مسافت را از تهران تا کرج در زیر آفتاب سوزان با پای پیاده پیموده‌ام. مقاومت کردن در مقابل یک سرباز و یک صاحب منصب جزء (افسریار) که حکم توقیف مرا در دست داشتند بی فایده بود. آنها چه می توانستند بکنند؟ خودم ورقه‌ی حکم را خواندم.
نوشته بودند مرا مانند غریقی که امواج دیوانه دریا آن را دست به دست داده و تا سرحد فنا به همدیگر را تحویل می‌دهند، پست به پست (پاسگاه به پاسگاه) تا سرحد ایران و عراق بفرستند. دیگر کسی مسئول ضعف و ناتوانی من نیست. باید پیاده راه بروم. درست است که در اولین شهر سر راه ، ممكن است این حکم جابرانه فسخ شود، ولی میان من و اولين شهر (قزوین) بیست و چهار فرسنگ مسافت حائل است که باید با پای پیاده طی شود!

در حومه‌ کرج برای رفع خستگی و تخفيف شدت گرما، در کنار جویباری زیر سایه‌ی بید افتادم. درشکه‌ای به سرعت رهسپار تهران بود و یکی از کسبه‌ی متمول کرج با زنش در کمال فراغت در آن نشسته بودند. هر دوی آنها ضمن درخت‌های اطراف و صخره های کوه و اراضی دو طرف جاده مرا هم با نظرهای ساده و به‌کلی بی اعتنا می‌نگریستند... دیدن آنها زمانی را به خاطرم آورد که خود از اصفهان به تهران می آمدم و در یکی از منازل قبل از کاشان به دو نفر دزد مصادف شدم که ژاندارمی آنها را کت بسته جلو اسب خود انداخته بود و می‌برد.

همان‌طوری که من آن روز از درشکه به آنها نگاه می‌کردم، این زن و شوهر نیز امروز از دریچه کالسکه‌ پستی همان طور به من نگریستند و شاید همان تصوراتی را که من درباره‌ی آن دزدها میکردم این مسافران فارغ البال هم درباره‌ی من می‌کردند.

«سیمای احمدشاه قاجار»
محمدجواد شیخ الاسلامی
نشر ماهی

✔️سالروز درگذشت علی دشتی
@sahandiranmehr

BY سهند ایرانمهر




Share with your friend now:
tgoop.com/sahandiranmehr/35444

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week. Hui said the time period and nature of some offences “overlapped” and thus their prison terms could be served concurrently. The judge ordered Ng to be jailed for a total of six years and six months. Each account can create up to 10 public channels Telegram Android app: Open the chats list, click the menu icon and select “New Channel.” Step-by-step tutorial on desktop:
from us


Telegram سهند ایرانمهر
FROM American