Telegram Web
Forwarded from زوربای صورتی🎀 (Saber)
می‌خوام حرف بزنم و در عین حال می‌خوام حرف نزنم. دلم می‌خواد چیزهایی که واقعا واسم مهمه رو بگم نه چیزهایی که روزانه میگم. انگار مثل یک رفلکس دفاعی، تا دهن باز می‌کنم که حرف بزنم یه سری حرف تکراری می‌پره بیرون تا اون چیزی که احساس می‌کنم رو نگم.
👍7
دقیقا همون گهی که همیشه می‌خورم و در انتها انقدر احساساتی که تجربه می‌کنم و چیزهایی که می‌خوام ازش حرف بزنم رو سرکوب می‌کنم که مثل یه زخم چرک کرده که چرکا موندن توش می‌مونه و می‌مونه تا اخرش تبدیل به دُمل می‌شه.
در نهایتم یه جایی که نباید می‌زنه بیرون و منتال کسشرم رو به نمایش عموم می‌ذاره🙏🏻
من و ثنا به لقمه‌ی اخر هر غذای لذت‌بخشی می‌گیم مای سایگونو بلّه😭😭😭😭😭😂😂😂😂😂
مای=من
سایگونو= اخرین به زبان ژاپنی
بلّه=لقمه به زبان ترکی
🤣8
دشت امروز
❤‍🔥3
فک کنم اخیرا دیگه دارم زیاد از خودم عکس به اشتراک می‌ذارم ولی در هرحال، یه یادگاری باشه از ۲۱ آبان تا ببینیم چی می‌شه💅🏼
❤‍🔥294🍓3🐳2💋2👍1🤡1
هوا مثل بختم تاریکه و من بیدار شدم، خدایا شکرت🙏🏻
💋4
امروز صبح داشتم فک می‌کردم که دستفروشای داخل مترو واقعا فک می‌کنن ۸ صبح کسی کون خرید رژلب ۲۴ ساعته‌ی مات کارمندی رو داره؟
که همون لحظه یه بانو ازش خرید کرد و کیرم کرد🌸
🤣15💩6😭1
روزگار کمر بسته تا من در نامتعارف‌ترین مکان‌های ممکن پریود بشم، ایندفعه هم قرعه به نام بدلیجات فروشی سر کوچه افتاد تا تو دسشوییشون نواربهداشتی استعمال کنم🤡🙏🏻
💔3😭1
شرمنده تروخدا اخیرا منتال سرصبح منو این گربه‌ها بالا می‌برن😗
❤‍🔥121
فک کنم دردسر و درد هرماه زاییدن کمتر از پریود تخمی باشه، فقط باید یکی باشه که ازینهمه توله‌ نگهداری کنه🫶🏼
🤣14👏2
هروقت صدای بارونو می‌شنوم بی‌برو برگرد یاد بارونای سیل‌اسای بندر می‌افتم که برقامون می‌رفت و مدرسه‌ها تعطیل می‌شد و من و ثنا بارونیای سایز بزرگ بابامو می‌پوشیدیم و می‌رفتیم تو پارک نزدیک خونه سوار تاب می‌شدیم.
بهترین خاطره در دوران حکومت امام‌زمان از باران و رعد و برق🫶🏼
❤‍🔥11👍3😭2
Forwarded from زوربای صورتی🎀 (Saber)
داداشم یک ماه قبل مهاجرتش یه پاک‌کن گرون خریده بود. چشمم خیلی دنبال پاک‌کنش بود. از طرفی مدتی میشه که ۲۴ ساعته توی اینستاگرامم. امشب گفتم فرار از استرس کافیه و وقتشه با مشکلاتم روبرو بشم. اینستاگرام رو بستم و اومدم بعد ماه‌ها اصولی درس بخونم، جامدادیم رو باز کردم، دیدم پاک‌کنش رو بدون اینکه بسته‌بندیش باز بشه گذاشته واسه من، و من چند ماه بود که نفهمیده بودم. کتاب رو بستم برگشتم به اینستاگرام.
😭13👍1
برای همینه همیشه در تلاشم که روز اخری که از بندر میام تهران هرچیزی که متعلق به منه رو از جلو چشم گم و گور کنم و ازون‌طرفم از هیچکس چیز پرسنالی دریافت نکنم.
حالت تهوع اگه اجازه بده دهنمو باز کنم🙏🏻
🤝1
2025/07/13 15:47:13
Back to Top
HTML Embed Code: