tgoop.com/shahlazohurian/964
Last Update:
دوکون-افسردگی
مشهدی های قدیم به مغازه «دوکون »می گویند!!همان دکان خودمان و خودتان!!!
وقتی هم کسی با دغل بازی می خواهد سر مردم را کلاه بگذارد و کیسه ای دوخته که مردم را سر کیسه کند می گوییم و می گویند«دوکون وا کرده»!!!
حالا اینها را داشته باشید و بیایید سر خط!!!
ملوک جان بعد از پنجاه سالگی به گل گیاه و قلمه زدن و گلدان خریدن علاقه مند شد وبعد از خرید مدل به مدل گل و گیاه و عضو شدن در پانصد گروه گل شناسی و رسیدن تعداد گلدانها به چهل پنجاه تا!!!!شد متخصص قلمه و تکثیر و زاد و ولد گیاهان!!!
چند وقت پیش خانم «زامفولیا»گیاه محبوب ملوک جان شل و ول شد و مثل بچه ای که اسهال گرفته باشد به یک طرف افتاد!!
ملوک جان قلبش درد گرفت وگلدان را زیر بغل بقولاتی داد که :ببر گیاه پزشکی سر کوچه !!!!
اقای گیاه پزشک بعد از چین دادن دماغ وغنچه کردن لبها و خاراندن صورت و چند قسمت دیگر از بدنش با ژست یک پزشک فوق تخصص گفت:
ــ ای گلتان افسردگی گیریفته!!نزدیک تیلویزیونه؟فیلم غمناک نگاه کِردن؟؟با حاج خانم دعوا كِردن؟؟چند روز تو خانه تنها مُنده؟؟خلاصه هر چی شده ،شده!!! اما علاج دِره!!!قطره ضد افسردگی و اسپرس!!!بهتان مودوم،روزی سه قطره بیریزن پاش!!!نه بیشتر نه کمتر!!!
اقای بقولاتی گلدان به دست در حالیکه تمام راه برای« زامفولیا خانم» جک تعریف می کند و گاهی کنار برگش را قلقلک می دهد به خانه می رسد و ماوقع را برای ملوک جان تعریف می کند!!!
ملوک جان می اندیشد «اگر افاقه کند چند شیشه برای خواهرش« سلوک جان »بخرد تا مثل جغد به یک گوشه زل نزند و در فراق بچه هایش که فرنگ هستند زر زوله و چس ناله راه نیندازد»
#شهلاظهوریان
@shahlazohurian
BY داستان و کمی بیشتر_شهلا ظهوریان
Share with your friend now:
tgoop.com/shahlazohurian/964