tgoop.com/shakib_shaky/1204
Last Update:
مردی پر از اندوه و دلتنگی، تقدیر من اینسان رقم خوردهست
با فکر تو تنهایی ام یک عمر، در کوچههای شب قدم خوردهست
خوردم زمین اما نفهمیدم، غیر از خودم غیری مقصر نیست
پایی که در حکم ستونم بود، این پشت پا را از خودم خوردهست
طی میکنم در این سرابآباد ، شط جنون را از عطش سیراب
از بس دلم در حسرت دیدار، خون خودش را دمبهدم خوردهست
حوای من با سیب یا گندم، فرقی ندارد آدمت هستم
بگذار مردم را بیاندیشند، شیطان به اغوایم قسم خوردهست
از مهر تو چیزی نصیبم نیست، آغوش من خالیست از ماهت
من آن پلنگ بد سرانجامم، بر پنجهام مُهر عدم خوردهست
بیهوده در وصل تو میکوشم، بار امانت مانده بر دوشم
چندیست از یادت فراموشم، از دفترت نامم قلم خوردهست
هر شب به یادت شعر می بافم، با اینکه میدانم نمیآیی
این داستان مرد تنهایی ست، کز دوریت هر روز غم خوردهست
اندوه در اندوه در اندوه، تکرار در تکرار در تکرار
تقدیر را تغییر باید داد، از زندگی حالم به هم خوردهست
یکروز میآیی و میبینی، عکس مرا در قاب تنهایی
آنروز در اخبار خواهی دید، یک شاعر دیوانه سم خوردهست
#شکیب_شاکی
#حمید_اسماعیلی
@shakib_shaky
#شعر_عاشقانه #عاشقانه_ها #تغزل
BY #حمید_اسماعیلی #شکیب_شاکی
Share with your friend now:
tgoop.com/shakib_shaky/1204