tgoop.com/shakib_shaky/1221
Last Update:
تبی که روی شبم ردی از ستاره کشید
شبی که نقش دلم را ، هزار پاره کشید
مرا نشاند که تصویری از جنون بکشد
هزار سال عقب برد ، " سنگواره " کشید...
ببین دو چشم سیاهی که روزگار من است
چه کار کرد که کارم به استخاره کشید
"مرا " که زاده ی چندین هزاره قبل تر است
به جذب برق ِ نگاهی به این هزاره کشید
قشون کشید و تمام "مرا " محاصره کرد
شکست بیرق و بر شوکتم شراره کشید
هنوز داشت غرورم مقاومت میکرد
قشون به فتح تمامیتم سواره کشید
تن مرا چه پلنگی به پنجه پاره نمود!
دل مرا چه نهنگی به آرواره کشید!
قمر در عقربم افتاد و شمس سایه گرفت
کسوف کرد و فسون را به این عماره کشید
هزار قصه شبم را به خواب شیرین برد
هزار واژه به ایهام و استعاره کشید
هزار پنجره در حسرتم دوباره نشاند
هزار آینه در حیرتم دوباره کشید
هزار سال دلم بیقرار ِ آنی بود
که با اشارهای از جان ِ من عصاره کشید
دوباره داشت دلم پای عاشقی میریخت...
که دست از من ِ دیوانه ، نیمهکاره کشید...
#حمید_اسماعیلی
#شکیب_شاکی
@shakib_shaky
اینستاگرام
@hamidesmaily1975
BY #حمید_اسماعیلی #شکیب_شاکی
Share with your friend now:
tgoop.com/shakib_shaky/1221