tgoop.com/simafekr_com/1417
Last Update:
فی القدس
قصیدهای از تمیم البرغوثی
بر در خانهی دوست گذر کردیم؛ اما قوانین و حصارهای دشمن ما را بازگرداند
با خود گفتم: شاید این خود نعمتی است؛
معلوم نیست که هنگام ملاقات با قدس، چهها ببینی...
خواهی دید آنچه را که تاب تحملش نداری
آن گاه که خانهها از کنارهی جاده پدیدار شوند
نه هر دلی هنگام وصالِ محبوب، شاد شود
و نه هر فراقی، او را بیازارد
گرچه پیش از فراق، دیدارش او را شادمان میکرد،
اما حالا این شادی در امان نخواهد بود
اگر فقط یک بار قدس کهن را ببینی،
هر جا چشم بگردانی، آن را خواهی دید
در قدس،
سبزیفروشی از گرجستان که از همسرش دلخور است، به گذراندن تعطیلات یا رنگ زدن خانهاش میاندیشد
در قدس،
توراتی هست و پیرمردی که از «منهتن بالا» آمده
و به جوانان لهستانی احکام آن را میآموزد
در قدس،
پلیسی حبشی خیابانی را در بازار میبندد...
و اسلحهای بر دوش شهرکنشینی است که هنوز بیست ساله هم نشده
و کلاهی که دیوار ندبه را سلام میدهد،
و گردشگرانی از اروپا با موهای طلایی که اصلاً قدس به چشمشان نمیآید
آنها را میبینی که از یکدیگر با زنی عکس میگیرند، که تمام روز در کوچه و بازار تربچه میفروشد
در قدس،
سربازان با چکمههایشان بر ابرها پا میکوبند
در قدس،
ما روی آسفالت نماز خواندیم
در قدس، هر کسی یافت میشود، جز تو!
تاریخ با لبخندی مرموز رو به من کرد:
«آیا واقعاً خیال کردی که چشمت جز این خواهد دید؟
اینک آنها و اینک تو؛
و اینک متنی که تو در حاشیهی آنی!
فرزندم! آیا پنداشتهای که یک دیدار، پردهی ستبر واقعیت را از چهره شهر کنار خواهد زد؟
تا ببینی هر چه دل میخواهد؟»
در قدس، همه جوانان حاضرند جز تو!
دمی با خود مدارا کن
ملال در چهرهات میبینم
در قدس، هر کسی یافت میشود، جز تو!
ای نگارندهی تاریخ، آرامتر!
در قدس، رایحهای پیچیده که چکیده بابل و هند را به دکان عطاری به بازار «خان الزيت» آورده
به خدا رایحهای است که زبان باز کرده،
اگر خوب بنیوشی، آن را خواهی فهمید
آغوش قدس به روی همه باز است
چه کافر باشد چه مؤمن
گذری بر آن داشته باش و شواهد را بخوان
به همه زبانهای اهل زمین
در آنجا همه هستند:
زنگیها، فرنگیها، قبچاقها، اسلاوها، بوسنیاییها، تاتارها، ترکها، خدا دوستان و هلاکتزدگان، بینوایان و توانگران، تبهکاران و پارسایان
در آنجا هر کسی که پا بر خاک گذاشته حاضر است،
ای نگارنده تاریخ! چه پیش آمد که ما را از قلم انداختی؟
آیا فقط جای ما خالی نبود؟
یا شیخ! خواندن و نوشتن از سر گیر!
خطا نرفتهای؟
BY سیمافکر | Simafekr
Share with your friend now:
tgoop.com/simafekr_com/1417