tgoop.com/simafekr_com/1418
Create:
Last Update:
Last Update:
چشم بر هم میگذارم، سپس مینگرم:
راننده ماشین زرد رنگ، به سمت شمال حرکت کرد و از دروازه شهر دور شدیم
و قدس پشت سرمان افتاد
در حالی که چشم آن را از آینه سمت راست میبیند
قبل از آن که ناپدید شود، رنگهایش در پرتو خورشید به بازی نشست
ناگاه لبخندی بر لبانم نشست،
نفهمیدم چطور به چهرهام نفوذ کرد
وقتی خوب دقت کردم، دیدم که ندا میدهد:
«ای کسی که پشت حصار اشک میریزی!
آیا احمق شدهای؟
آیا دیوانه شدهای؟
چشم از اشک پاک کن
ای کسی که در متن کتاب از قلم افتادهای!
چشم از اشک پاک کن و بدان که:
در قدس، هر کسی یافت میشود اما
در قدس نمیبینم کسی را جز تو!»
💡سیمافکر؛ ویدئورسانه فرهنگ و سیاست ایران
@simafekr_com
BY سیمافکر | Simafekr
Share with your friend now:
tgoop.com/simafekr_com/1418