tgoop.com/solseghalam/1045
Last Update:
✍️جلال آل احمد و بی احتیاط نویسی ها
🔴دیروز (18 شهریور) سالگرد درگذشت جلال آل احمد بود. میزانِ بی احتیاط نویسی هایی که راجع به او در یادداشت هایِ برخی از اهل قلم دیده می شود حیرت آور است.
مدتی پیش آقای سهند ایرانمهر (که اهل ذوق است و قلم) در یادداشتی از قولِ سیمین دانشور، متنی را به اشتراک گذاشتند مبنی بر اینکه: «جلال بخاطر عرق خوری و زیاده روی در نوشیدنِ مشروبات الکلی مُرد». این متن ده ها بار برایم فوروارد شد. این متن را به انحاء مختلف سرچ کردم و در هیچ کجا و هیچ یک از کتاب ها چنین بیانی را از سیمین به شکلِ مستند پیدا نکردم. البته که جلال در بازۀ طولانی ای از زندگی اش اهل تدین و پایبندی به مناسک و شرایع نبوده است، و قصدِ کتمانِ این امر را هم نداشته ، اما اینکه یکباره یک متن «فیک» در وب به گردش می افتد از قول بانو دانشور، که در آن به سیاقی بی خیال (با بیانی که کیلومترها فاصله دارد با بیان و نگارشِ وی) راجع به همسرِ سابق سخن گفته، اسبابِ حیرت است.
🔴دیروز هم پزشک اهل قلم و نویسنده خوب، آقای محمدحسین غیاثی در کانال شان، متنی راجع به کتاب «مدیر مدرسه آل احمد» نوشته اند و در آن ذکر کرده اند که : «آل احمد در آنجا می گوید که برای به دست آوردن سمتِ "مدیر مدرسه" رشوه داده است». در ادامه آقای دکتر غیاثی نوشته است: «جلال رشوه داده است. اما جالب آنکه آنرا گزارش می کند. یعنی رشوه دادن را گزارش ملی می کند. یعنی مملکت این است. از شخص اعلیحضرت تا من که روشنفکر این مملکتم تا خرخره غرق شده ایم. ناچاریم و دست به این کار می زنیم» .
العجب! اگر کسی کتاب مدیر مدرسه را خوانده باشد می داند که جلال دارد "قصّه" می گوید (نحن نقصُّ علیک) و آنچه را از قولِ آن مدیر مدرسه می نویسد شرح بسیار زیبایی است از یک تیپولوژیِ کلافه در مقطعِ زشتی از تاریخِ معاصر. آن مدیرِ مدرسه، "نمادِ" روشنفکرِ کلافه و «بی تفاوت شده» ای است که رفته و گوشه ای نشسته و "مدیر مدرسه" شده است. بیانی به غایت تلخ و صریح و بی پروا. اما آیا این یعنی که هرچه از زبان آن شخصیتِ اوّلِ داستان قید شده، حرفِ خودِ نویسندۀ داستان است؟ مسلماً خیر.
🔵پس هر کس هر داستانی نوشت، هر چه در آن از زبانِ شخصِ اولِ قصه اش گفت را بگذاریم به حسابِ کرده های خودش؟
این میزان بی دقتی در قضاوت نسبت به چهره های تاریخ معاصر اسبابِ اندوه است.
🔷جلال بیش از آنکه روشنفکر بوده باشد ، یا مذهبی باشد، یا سیاسی باشد، یا توده ای باشد، یا حتی نویسنده باشد، یک «کلافه» بوده است. یک جستجوگرِ خسته . یک روحِ ناآرام. یک پرکارِ پیوسته. جلال و امثالِ جلال را اگر قضاوت می کنیم، در ظرفِ زمان و مکانِ خودشان بسنجیم . و البته "با دقت و احتیاط مطلب نقل قول کنیم".
* * * * *
📌پی نوشت: متنِ زیر تحت عنوانِ «سمیمنِ جلال و نه سیمینِ نادر» را پس از مرگِ خانم سیمین دانشور و حوالیِ زمان ساخته شدنِ فیلم «جدایی نادر از سیمین» آقای اصغر فرهادی نوشته بودم که به مناسبت سالمرگ جلال ، باز نشر می شود.
http://www.khabaronline.ir/detail/208566/weblog/eslami
📌پی نوشت2: این چندسطر شتابزده را در حوالی زمانی که گفته می شود "گوشه های" طوفان ایرما دارد از سمت فلوریدا به طرف جورجیا و غربِ کارولینا می آید نوشتم و شتابزده از این باب که با توجه به پیامِ تعطیل شدن مدارس شهر، باید به اتفاق دوستان اینجا را تخلیه کنیم و به سمت ایالتی امن برویم. بیش از این مجالِ نوشتن نبود جز اینکه درودم و سلامم به روح خسته و بی تابش باد.
https://www.tgoop.com/solseghalam
BY ارزیابی شتابزده
Share with your friend now:
tgoop.com/solseghalam/1045