tgoop.com/solseghalam/2399
Last Update:
✍️ از آسفالت حرارت می بارید…
بخشی از «بار تهران» بر روی دوش این افراد است. در کنار بزرگراهها و در حاشیه ترافیک متراکم و اعصاب خردکن خیابانها، شاید اینها چندان «به چشم» نیایند ولی «بخش مهمی» از بار مبادلات کالا و مسافر را این افراد انجام می دهند. طبق آمار پلیس در شهر تهران ۴ میلیون ۳۰۰ هزار موتورسیکلت تردد میکند! موتوریها در تهران با یک مفهوم آشنا هستند و آن «مفهوم زمان» است. حرارت از آسفالت می بارد ولی اینها با عجله در کارند. زمان برایشان مهم است. با پوست و گوشت مفهوم «Time is money» را زندگی می کنند. دائم در شتابند. شتاب در اینکه مرسوله ای را برسانند یا مسافری را بر تَرک موتور جابجا کنند. به عجله و جدیت در کار امرار معاشند.
🔵 امروز مجددا موتور گرفتم. در طول مسیر، در میانه ترافیک و جنگل ماشینها از میدان فاطمی تا میدان فردوسی، گاه به گاه از سازه های فولادی نیمه کاره عکس می گرفتم. هدف این بود که چند اسلاید برای کلاس درس فولاد تهیه شود تا بتوان به دانشجویان نشان داد که لاغری ستونهایی که با استانداردهای قدیمی طراحی شده اند چقدر با ستونهای جدید فرق دارد…
در میانه این حال و هوا بودم که وسط ترافیک یک موتوری از میانه ماشینها خودش را به شتاب به کنار این موتور رساند و فریاد زد: داداش موبایلت را روی موتور دست نگیر، توی هوا می آیند و می زنند…
🔵 یک لحظه انگار شوکه می شوی. گرما انسان را بدخلق می کند. از آسمان و آسفالت دارد حرارت می بارد و این جوان دارد ساعت دو بعدازظهر مرداد ماه در گرمترین روزهای سال زیر آفتاب «روی موتور کار می کند» و نان در می آورد، ولی همزمان دغدغهی این را دارد که موبایلِ فلان غریبه را روی هوا نزنند!
(ویدئو دوم🔻ثانیه ۲۶)
خودش را به تو می رساند که نهیب بزند هِی مراقب باش. یک لحظه احساس شرم کردم. با خود فکر کردم آیا اگر تو هم در میانه این آفتاب و سختی و حرارت، مشغول به امرار معاش بودی هنوز اینقدر حس همنوع دوستی همراهت می بود؟ آیا نسبت به دیگران بیحسّ و سنگ نمی شدی؟
🔵 چقدر در میان مردم انسان خوب هست هنوز.
گاه ناامید می شویم و گاه گمان می کنیم که انسانیت و مِهر، کامل مرده است. خوبی مرده است. ولی خیرخواهی در نهاد بشر حضور دارد حتی وسط وحشیِ گرمِ ترافیک جنگل تهران.
همذات پنداری و نیک سرشتی با انسان همراه است. به رغم پستیها و رذالتها.
🔵 سه روز پیش لپ تاپ خراب شد. واقعا بدشانسی بود وسط کارها. به یکی از دوستان زنگ زدم. گفتم شدیدا به اطلاعات روی لب تاب نیاز است. گفت در مجتمع پایتخت جایی هست به اسم «دکتر لپ تاپ» آنجا بفرست و بگو که عجله است. به تسریع درست می کنند.
چند ساعت بعد زنگ زد که فرستادی؟ گفتم بله الان «اسنپ باکس» آمد و لپ تاپ را برد. فریاد زد که لب تاب را چرا خودت نبردی؟ گفتم مطمئنم که سالم می رسد به مجتمع پایتخت.
دو روز نشده لب تاب تعمیر شد. دکتر لپ تاپ زنگ زد که بیا و ببر.
مجددا اسنپ باکس که جوانی بود در شتاب و عجله، آمد و دستگاه را داد و مثل برق ناپدید شد که به «باکسِ بعدی» برسد ...
متحیر می مانم گاه. چرا گفته نمی شود اینها؟ چرا فقط زشتی و پلیدیِ تهران نقل می شود؟ چرا رسانه اینقدر بیرحمانه فقط «قصهی پلیدی»ها را می گوید. بله! می دانم و می دانیم که آمار جرم و جنایت چقدر زیاد است. اما چرا از حدیث مِهر و وفا (به تعبیر حافظ) سخنی در میان نیست؟
عمرهای ما کوتاه است. در این مدتِ کوتاهِ حضور، چرا فقط قصهی پلشتی بشنویم؟
آقای مدیر اسنپ! می دانم که سرت شلوغ است و تقاضای قدردانی از اینهمه زحمت کشانِ حرارتِ خیابانهای تهران غیرممکن است. ولی لطفا بدان و بدانیم که چقدر جوان پاک نهاد و زحمتکش در این شهر در حال تلاشند.
ایکاش قدر بدانند و بدانیم همگی!
🖊️محمدرضا اسلامی
https://www.tgoop.com/solseghalam/2398
▪️لینک آمار پلیس راهور +
BY ارزیابی شتابزده
Share with your friend now:
tgoop.com/solseghalam/2399