tgoop.com/sorkhesiah/795
Last Update:
.
رُستم کیست؟ یک مرزبانِ تنها که سرنوشتاش فداشدن برای «ایران» است یا تجسدی از میل یک ملت به تصور اینکه آنها «تنها» نیستند. دوستاناش او را تهمتن و جهانپهلوان میخوانند و نادوستان به او دَستان و جادوگرزاده میگویند. فردوسی در شخصیتپردازیاش مرزهای تخیل و تاریخ را چنان درهمتنیده که نمیتوان رُستم را بی تاریخ و تاریخ را بیرُستم تصور کرد. مردی که پهلوانِ مردم است و مدام در اکناف مرزهای ایران میچرخد تا امنیت برقرار باشد. عملن و به قول دکتر اسلامیندوشن رُستم «ایران» است و رخش «خاک» آن. ایران متجسد و متجسم از ایران فرهنگی و جغرافیایی پاسداری میکند. شاید بزرگترین خطای سُهراب این بود که نمیدانست نقطهی ضعف رُستم ایران است و او با لباس دشمن بود. شخصیت پیچیدهای چون رُستم را نمیتوان با یک نگاه کُلی تصور کرد و برای همین است که سیر تطور شخصیت او در هنرهای تجسمی و ادبیات از رئالیستیترین حالت تا حماسیترین شکل بیان شده. فردوسی نیز پهلوانِ نخست خود را در شکلهای مختلف و مواقع متعدد قرار میدهد. هم دچار نبرد با جادو میکُندَش هم در اوج خرد در هفتخوان معرفیاش میکند. کیکاووس او را بدخُلق میداند و توس پهلوان دربار به او حسادت میکند. اما عملن رُستم درک میکند پهلوانی شکلی از نفرین است و او را تا ابد جدا و تنها میکند. ین وضع از لحظهای که او مقابل افراسیاب که بیمحابا پیش میآید در خاک ایران و رُستم کلاهخود او را با گرز پدربزرگاش سام خرد میکند آغاز میشود تا خونخواهی خشنی که برای «سیاوش» برپا میکند و درنهایت افراسیاب را شکست میدهد. او در تمام زندهگی جز لحظههایی تنهاست. یک شب عاشقانه با تهمینه، علاقه به نواختن تنبور و قصهشتیدن و کلمهگفتن با رخش. «پهلوان» تنهاست. همه از او خواسته دارند و او نمیتواند از این اجبار بگریزد. رُستم شخصیتی درونگرا و البته عملگرا دارد و برای همین درک او متفاوت و دشوار است. مشهور است نقالان صحنهی مرگ او را با توطئهی برادرش «شغاد» نمیخواندند چون باور نداشتند رُستم هم میمیرد و این شاهکار فردوسیست که مرگ را چون رخصتی آرام به او هدیه میکند. وگرنه او نیز میتوانست چون کیخسرو یا گیو بیمرگ بماند. اما او در عینِ فربهگی اساطیری انسان است و فردوسی میفهمد که رُستم باید مرگ را تجربه کند تا بماند برای انسان ایرانی. دیوکُشٓ سیستانی همان تبدیل به رویایی میشود که آرزوی مولانای شیدا میشود و کابوسِ ایراننکوهان. رُستم همیشه بازمیگردد و این قصهی پهلوانیست که ابایی ندارد از نفرینشدن و غمِ پسر را خوردن تا تنِ او وطن را نجات دهد...
@sorkhesiah
BY سرخِ سیاه
Share with your friend now:
tgoop.com/sorkhesiah/795