TAARIBEDASTANI Telegram 468
#من_او
#فصل_چهارم
#قسمت_بیست‌ویکم
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

دست کریم را بوسید! بعد گفت:
-شازده بابای دیوانه‌ام، اون هفته نه... اون یکی هفته عمرش را داد به شما! هم به شما هم به علی آقا... بعد من این جیپ را خریدم... خیلی شیره؟ نه؟!( به شورلت علی اشاره کرد) دیدی من ماشین خریدم، علی! البته شورلت از جیپ گرانتره... اما من این را گرانتر تر تر خریدم. خیلی پول دادم بالاش. قجریم دیگر! آقا قوام هم که آمدن، ما توپ شدیم... ماشین را خیلی، از خیلی هم بیشتر پول دادم برایش. سقف هم داره. اما الآن نه... برای زمستان که سرده. من الآن گرمم. داغ داغ. تا هفت بابا صبر کردم‌ها. بعد اون را گرفتم. به ده تومان خیلی زیاده‌ها! نه؟!

رَأَيْتُهُ يُقَبِّلُ يَدَ كَرِيم، وَقَالَ قَاجَار:
- يَا صَدِيقِي، لَقَدْ مَاتَ أَبِي الْمَجْنُونُ فِي الْأُسْبُوعِ الْمَاضِي، لَا، إِنَّمَا فِي الْأُسْبُوعِ الَّذِي سَبَقَهُ. أَعْطَاكُمْ عُمْرَهُ، وَأَعْطَى السَّيِّدُ عَلِيُّ عُمْرَهُ... ثُمَّ اشْتَرَيْتُ سَيَّارَةَ الْجِيبِ هَذِهِ، إِنَّهَا كَالْأَسَدِ، أَلَيْسَ كَذَلِكَ؟ أَشَارَ قَاجَارُ إِلَى سَيَّارَتِهِ وَأَضَافَ: أَلَمْ تَرَ؟ أَنَا أَيْضًا اشْتَرَيْتُ سَيَّارَةَ يَا عَلِيُّ، أَعْلَمُ أَنَّ سَيَّارَتَكَ الشِّيفْرُوْلِيِّهِ أَغْلَى مِنْ سَيَّارَتِي، مَعَ ذَلِكَ اشْتَرَيْتُ سَيَّارَتِي بِثَمَنِ غَالٍ كَثِيْرًا. لَقَدْ دَفَعْتُ مَبْلَغًا كَبِيْرًا مِنْ أَجْلِ شِرَائِهَا. فَأَنَا قَاجَارِيٌّ عَلَى كُلِّ حَالٍ، وَمُنْذُ أَنْ جَاءَ السَّيِّدُ قَوَامُ إِلَى الْحُكْمِ، تَحَسَّنَتْ ظُرُوفُنَا. دَفَعْتُ مَبْلَغًا باهِظًا جِدًّا لَهَا. لَهَا سَقْفٌ أَيْضًا. لَا أَسْتَخْدِمُهَا الآن، فِي الشِّتَاءِ حِينَمَا يَبْرُدُ الْهَوَاءُ، أَنَا دَافِئٌ الْآنَ. حَارٌّ جِدًّا. انْتَظَرْتُ إِلَى الْيَوْمِ السَّابِعِ مِنْ وَفَاةِ وَالِدِي وَاشْتَرَيْتُ هَذِهِ السَّيَّارَةَ بِعَشْرَةِ تُوْمَانَاتٍ، إِنَّهُ مُبْلَغٌ كَبِيْرٌ، أَلَيْسَ كَذَلِكَ؟

♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️

به صندلی جلو ماشین اشاره کرد. روی صندلی جلو ماشین یک زن نشسته بود. دکولته پوشیده بود. و سر شانه‌هایش معلوم بود. با این قیافه نمی‌توانست ده قدم توی شهر راه برود. ما را که دید، خندید و سرش را تکانی داد که موهایش درست بایستند. لب‌هایش را قرمز کرده بود و به صورتش سرخاب غلیظی مالیده بود دوباره به ما خندید. کریم یقه‌ی قاجار را گرفت و گفت:
-فیله! این دهن گاله که پاتوغش استانبوله. اینجا چه کار می‌کنه؟
قاجار یک دفعه به خود آمد:
- نه! نه به خدا! این که مهوش دهن گاله نیست. این خواهر منه!
من و کریم پقی زدیم زیر خنده از داخل جیپ، زن هم با صدای مردانه‌ای خندید. قاجار از خنده‌ی ما خنده اش گرفت مست بود دیگر.

ثُمَّ أَشَارَ إِلَى الْمَقْعَدِ الْأَمَامِيِ. عَلَى الْمَقْعَدِ الْأَمَامِيِ مِنْ سَيَّارَةِ قَاجَارِ كَانَتْ تَجُلُّسُ امْرَأَةٌ تَرْتَدِي فُسْتَانًا مُثِيرًا، وَشَعرُهَا يُرَفرِفُ عَلَى كَتِفَيْهَا، كَانَ مَظْهَرُهَا مُفْتَضَحًا لِلْغَايَةِ بِحَيْثُ يَصعَبُ عَلَيْهَا أَنْ تَسِيْرَ عَشَرَ خُطُوَاتٍ بِهَذَا الْمَنْظَرِ فِي الْمَدِينَةِ. حِينَمَا رَأَتْنَا، ضَحِكَتْ وَحَرَّكَتْ رَأْسَهَا لِتَرتّبَ شَعْرَهَا. كَانَتْ قَدْ طَلَتْ شَفَتَيْهَا بِأَحْمَرِ الشِّفَاهِ، وَاِسْتَعْمَلَتْ مَكِيَاجًا غَلِيظًا عَلَى وَجْهِهَا. ضَحِكَتْ مَرَّةً أُخْرَى لَنَا. أَمْسَكَ كَرِيمُ قَاجَارَ مِنْ يَاقَتِهِ وَقَالَ لَهُ:
- أَيُّهَا الْفِيلُ هَذِهِ الدُمِيَةُ الْقَبِيحَةِ الْمُنْظَرِ مَكَانُهَا فِي شَارِعِ اسْطَنْبُولَ، مَرْكَزِ الْبَارَاتِ، مَاذَا تَعْمَلُ هُنَا؟

انْتَبَهَ قَاجَارُ لِلْحَظَةٍ إِلَى نَفْسِهِ وَقَالَ:
- كَلَّا، أَقْسَمُ بِاللَّهِ أَنَّهَا أُخْتِي إِنَّهَا لَيْسَتِ السَّيِّدَةَ مهوّشِ مِنْ بَائِعَاتِ الْهَوَى، إِنَّهَا أُخْتِي.
انْفَجَرْنَا أَنَا وَكَرِيمُ مِنَ الضَّحْكِ مِنْ دَاخِلِ سَيَّارَةِ الْجِيبِ، ضَحِكَتِ الْمَرْأَةُ ضَحْكَةً شَبِيهَةً بِضَحِكَةِ الرِّجَالِ، قَاجَارُ ضَحِكَ مِنْ ضَحِكنَا. فَقَدْ كَانَ ثَملاً.

🧊🧊🧊🧊🧊🧊🧊🧊🧊🧊
ادامه دارد...
#أناه
#الفصل_الرابع
https://www.tgoop.com/taaribedastani



tgoop.com/taaribedastani/468
Create:
Last Update:

#من_او
#فصل_چهارم
#قسمت_بیست‌ویکم
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

دست کریم را بوسید! بعد گفت:
-شازده بابای دیوانه‌ام، اون هفته نه... اون یکی هفته عمرش را داد به شما! هم به شما هم به علی آقا... بعد من این جیپ را خریدم... خیلی شیره؟ نه؟!( به شورلت علی اشاره کرد) دیدی من ماشین خریدم، علی! البته شورلت از جیپ گرانتره... اما من این را گرانتر تر تر خریدم. خیلی پول دادم بالاش. قجریم دیگر! آقا قوام هم که آمدن، ما توپ شدیم... ماشین را خیلی، از خیلی هم بیشتر پول دادم برایش. سقف هم داره. اما الآن نه... برای زمستان که سرده. من الآن گرمم. داغ داغ. تا هفت بابا صبر کردم‌ها. بعد اون را گرفتم. به ده تومان خیلی زیاده‌ها! نه؟!

رَأَيْتُهُ يُقَبِّلُ يَدَ كَرِيم، وَقَالَ قَاجَار:
- يَا صَدِيقِي، لَقَدْ مَاتَ أَبِي الْمَجْنُونُ فِي الْأُسْبُوعِ الْمَاضِي، لَا، إِنَّمَا فِي الْأُسْبُوعِ الَّذِي سَبَقَهُ. أَعْطَاكُمْ عُمْرَهُ، وَأَعْطَى السَّيِّدُ عَلِيُّ عُمْرَهُ... ثُمَّ اشْتَرَيْتُ سَيَّارَةَ الْجِيبِ هَذِهِ، إِنَّهَا كَالْأَسَدِ، أَلَيْسَ كَذَلِكَ؟ أَشَارَ قَاجَارُ إِلَى سَيَّارَتِهِ وَأَضَافَ: أَلَمْ تَرَ؟ أَنَا أَيْضًا اشْتَرَيْتُ سَيَّارَةَ يَا عَلِيُّ، أَعْلَمُ أَنَّ سَيَّارَتَكَ الشِّيفْرُوْلِيِّهِ أَغْلَى مِنْ سَيَّارَتِي، مَعَ ذَلِكَ اشْتَرَيْتُ سَيَّارَتِي بِثَمَنِ غَالٍ كَثِيْرًا. لَقَدْ دَفَعْتُ مَبْلَغًا كَبِيْرًا مِنْ أَجْلِ شِرَائِهَا. فَأَنَا قَاجَارِيٌّ عَلَى كُلِّ حَالٍ، وَمُنْذُ أَنْ جَاءَ السَّيِّدُ قَوَامُ إِلَى الْحُكْمِ، تَحَسَّنَتْ ظُرُوفُنَا. دَفَعْتُ مَبْلَغًا باهِظًا جِدًّا لَهَا. لَهَا سَقْفٌ أَيْضًا. لَا أَسْتَخْدِمُهَا الآن، فِي الشِّتَاءِ حِينَمَا يَبْرُدُ الْهَوَاءُ، أَنَا دَافِئٌ الْآنَ. حَارٌّ جِدًّا. انْتَظَرْتُ إِلَى الْيَوْمِ السَّابِعِ مِنْ وَفَاةِ وَالِدِي وَاشْتَرَيْتُ هَذِهِ السَّيَّارَةَ بِعَشْرَةِ تُوْمَانَاتٍ، إِنَّهُ مُبْلَغٌ كَبِيْرٌ، أَلَيْسَ كَذَلِكَ؟

♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️

به صندلی جلو ماشین اشاره کرد. روی صندلی جلو ماشین یک زن نشسته بود. دکولته پوشیده بود. و سر شانه‌هایش معلوم بود. با این قیافه نمی‌توانست ده قدم توی شهر راه برود. ما را که دید، خندید و سرش را تکانی داد که موهایش درست بایستند. لب‌هایش را قرمز کرده بود و به صورتش سرخاب غلیظی مالیده بود دوباره به ما خندید. کریم یقه‌ی قاجار را گرفت و گفت:
-فیله! این دهن گاله که پاتوغش استانبوله. اینجا چه کار می‌کنه؟
قاجار یک دفعه به خود آمد:
- نه! نه به خدا! این که مهوش دهن گاله نیست. این خواهر منه!
من و کریم پقی زدیم زیر خنده از داخل جیپ، زن هم با صدای مردانه‌ای خندید. قاجار از خنده‌ی ما خنده اش گرفت مست بود دیگر.

ثُمَّ أَشَارَ إِلَى الْمَقْعَدِ الْأَمَامِيِ. عَلَى الْمَقْعَدِ الْأَمَامِيِ مِنْ سَيَّارَةِ قَاجَارِ كَانَتْ تَجُلُّسُ امْرَأَةٌ تَرْتَدِي فُسْتَانًا مُثِيرًا، وَشَعرُهَا يُرَفرِفُ عَلَى كَتِفَيْهَا، كَانَ مَظْهَرُهَا مُفْتَضَحًا لِلْغَايَةِ بِحَيْثُ يَصعَبُ عَلَيْهَا أَنْ تَسِيْرَ عَشَرَ خُطُوَاتٍ بِهَذَا الْمَنْظَرِ فِي الْمَدِينَةِ. حِينَمَا رَأَتْنَا، ضَحِكَتْ وَحَرَّكَتْ رَأْسَهَا لِتَرتّبَ شَعْرَهَا. كَانَتْ قَدْ طَلَتْ شَفَتَيْهَا بِأَحْمَرِ الشِّفَاهِ، وَاِسْتَعْمَلَتْ مَكِيَاجًا غَلِيظًا عَلَى وَجْهِهَا. ضَحِكَتْ مَرَّةً أُخْرَى لَنَا. أَمْسَكَ كَرِيمُ قَاجَارَ مِنْ يَاقَتِهِ وَقَالَ لَهُ:
- أَيُّهَا الْفِيلُ هَذِهِ الدُمِيَةُ الْقَبِيحَةِ الْمُنْظَرِ مَكَانُهَا فِي شَارِعِ اسْطَنْبُولَ، مَرْكَزِ الْبَارَاتِ، مَاذَا تَعْمَلُ هُنَا؟

انْتَبَهَ قَاجَارُ لِلْحَظَةٍ إِلَى نَفْسِهِ وَقَالَ:
- كَلَّا، أَقْسَمُ بِاللَّهِ أَنَّهَا أُخْتِي إِنَّهَا لَيْسَتِ السَّيِّدَةَ مهوّشِ مِنْ بَائِعَاتِ الْهَوَى، إِنَّهَا أُخْتِي.
انْفَجَرْنَا أَنَا وَكَرِيمُ مِنَ الضَّحْكِ مِنْ دَاخِلِ سَيَّارَةِ الْجِيبِ، ضَحِكَتِ الْمَرْأَةُ ضَحْكَةً شَبِيهَةً بِضَحِكَةِ الرِّجَالِ، قَاجَارُ ضَحِكَ مِنْ ضَحِكنَا. فَقَدْ كَانَ ثَملاً.

🧊🧊🧊🧊🧊🧊🧊🧊🧊🧊
ادامه دارد...
#أناه
#الفصل_الرابع
https://www.tgoop.com/taaribedastani

BY آموزش زبان عربی با متون داستانی




Share with your friend now:
tgoop.com/taaribedastani/468

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Earlier, crypto enthusiasts had created a self-described “meme app” dubbed “gm” app wherein users would greet each other with “gm” or “good morning” messages. However, in September 2021, the gm app was down after a hacker reportedly gained access to the user data. Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa. The Channel name and bio must be no more than 255 characters long The group also hosted discussions on committing arson, Judge Hui said, including setting roadblocks on fire, hurling petrol bombs at police stations and teaching people to make such weapons. The conversation linked to arson went on for two to three months, Hui said. Unlimited number of subscribers per channel
from us


Telegram آموزش زبان عربی با متون داستانی
FROM American