TAARIBEDASTANI Telegram 520
#آدمکش_کور
#فصل_سوم
#بخش_ششم
#قسمت_پنجم

در واقع پدرم حال خوشی نداشت فریادهای شبانه، کابوس‌ها، عصبانیت‌های ناگهانی‌اش و کاسه یا لیوانی که به زمین یا دیوار ولی نه به سمت مادرم پرتاب می‌شد. نشان می‌داد که چطور در هم شکسته است. او شکسته بود و به بند زدن احتیاج داشت. بنابراین مادرم همچنان می‌توانست برایش سودمند باشد. تلاشش این بود که محیطی آرام برایش ایجاد کند او شوهرش را در آغوش می‌کشید و نوازش می‌کرد. روی میز صبحانه‌اش گل می‌گذاشت و غذای مورد علاقه‌اش را می‌پخت.

فِي الحقيقةِ، لم يَكُنْ حالُ أَبِي جَيّدًا. فَصِرَاخَاتُهُ اللَّيْلِيَّةُ، وَكَوَابِيسُهُ، وَنَوَابِتُ غَضَبِهِ الْمُفَاجِئَةُ، وَكُؤُوسُهُ أَوْ أَقْدَاحُهُ الَّتِي كَانَتْ تُلْقَى عَلَى الْأَرْضِ أَوْ الْجِدَارِ، لَكِنْ لَيْسَ بِاتِّجَاهِ أُمِّي، أَظْهَرَتْ كَيْفَ أَنَهَارَ. كَانَ مُحَطَّمًا وَفِي حَاجَةٍ إِلَى مَنْ يُرَمِّمُهُ
لِذَلِكَ، لاَ تَزَالُ أُمِّي تَسْتَطِيعُ أَنْ تَكُونَ مُفِيدَةً لَهُ. سَعْيُهَا كَانَ خَلْقَ بِيئَةٍ هَادِئَةٍ لَهُ. كَانَتْ تُعَانِقُهُ وَتُدَاعِبُهُ. كَانَتْ تَضَعُ الزَّهْرَ عَلَى طَأْوَلَةِ إِفْتَارِهِ وَتُطَهِّي طَعَامَهُ الْمُفَضَّلَ.


♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️

خوشحال بود که پدرم بیماری خطرناکی نگرفته، اما اتفاق بدتری افتاده بود و آن این که پدرم به کلی کافر شده بود. برای او باور به خدا بر فراز سنگرها مثل بادکنکی ترکیده بود و مذهب تنها چوبی بود که با آن سربازان را می‌زدند. هر کس ادعایی جز این داشت سرشار از مزخرفات خشکه مقدسانه بود. جسارت و مردانگی پرسی و ادی و مردن ترسناک‌شان به چه کاری می‌آمد؟ مرگ آن‌ها چه سودی داشت؟ آن‌ها به خاطر بی عرضگی دسته‌ای پیرمرد جانی ناشایست کشته شده بودند. چنین مردنی با این که گردن زده شوند یا در اقیانوس افکنده شوند چه تفاوتی داشت؟ پدرم از هر حرفی در مورد جنگ و حتی به بهانه‌ی خدا و تمدن بشری نفرت داشت.

كَانَتْ سَعِيدَةً لَأَنَّ وَالِدَيْهَا لَمْ يُصَابْ بِمَرَضٍ خَطِيرٍ، لَكِنْ حَدَثَ مَا هُوَ أَسْوَأَ، وَهُوَ أَنَّ وَالِدَهَا أَصْبَحَ كَافِرًا تَمَامًا.
بِالنِّسْبَةِ لَهُ، الْإِيْمَانُ بِاللَّهِ فَوْقَ الْخَنَادِقِ مِثْلُ بَالُونٍ فَارِغٍ، وَالدِّينُ كَانَ مَجَرَّدَ عَصَا يَضْرِبُ بِهَا الْجُنُودُ. أَيُّ شَخْصٍ ادَّعَى عَكْسَ ذَلِكَ كَانَ مَلِيئًا بِالْهُرَاءِ الْمُقَدَّسِ الْجَافِّ.
مَا فَائِدَةُ شَجَاعَةِ وَرَجُولَةِ بِيرْسِي وَإِدي وَمَوْتِهِمَا الْمخِيفِ؟ مَا فَائِدَةُ مَوْتِهِمَا؟ لَقَدْ قُتِلَوْا بِسَبَبِ عَجْزِ مَجْمُوعَةٍ مِنَ الشُّيُوخِ الْفَاسِدِينَ. مَا الْفَرْقُ بَيْنَ مِثْلِ هَذَا الْمَوْتِ وَبَيْنَ أَنْ يُقْطَعَ الرَّأْسُ أَوْ يُلْقَى فِي الْمُحِيطِ؟ كَانَ وَالِدُهَا يكْرهُ أَيَّ حَدِيثٍ عَنِ الْحَرْبِ، عَلَى لَوْ كَانَ بِاسْمِ اللَّهِ وَالْحَضَارَةِ الْإِنْسَانِيَّةِ.


🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
ادامه دارد...
#القاتل_الأعمى
#الفصل_الثالث
https://www.tgoop.com/taaribedastani



tgoop.com/taaribedastani/520
Create:
Last Update:

#آدمکش_کور
#فصل_سوم
#بخش_ششم
#قسمت_پنجم

در واقع پدرم حال خوشی نداشت فریادهای شبانه، کابوس‌ها، عصبانیت‌های ناگهانی‌اش و کاسه یا لیوانی که به زمین یا دیوار ولی نه به سمت مادرم پرتاب می‌شد. نشان می‌داد که چطور در هم شکسته است. او شکسته بود و به بند زدن احتیاج داشت. بنابراین مادرم همچنان می‌توانست برایش سودمند باشد. تلاشش این بود که محیطی آرام برایش ایجاد کند او شوهرش را در آغوش می‌کشید و نوازش می‌کرد. روی میز صبحانه‌اش گل می‌گذاشت و غذای مورد علاقه‌اش را می‌پخت.

فِي الحقيقةِ، لم يَكُنْ حالُ أَبِي جَيّدًا. فَصِرَاخَاتُهُ اللَّيْلِيَّةُ، وَكَوَابِيسُهُ، وَنَوَابِتُ غَضَبِهِ الْمُفَاجِئَةُ، وَكُؤُوسُهُ أَوْ أَقْدَاحُهُ الَّتِي كَانَتْ تُلْقَى عَلَى الْأَرْضِ أَوْ الْجِدَارِ، لَكِنْ لَيْسَ بِاتِّجَاهِ أُمِّي، أَظْهَرَتْ كَيْفَ أَنَهَارَ. كَانَ مُحَطَّمًا وَفِي حَاجَةٍ إِلَى مَنْ يُرَمِّمُهُ
لِذَلِكَ، لاَ تَزَالُ أُمِّي تَسْتَطِيعُ أَنْ تَكُونَ مُفِيدَةً لَهُ. سَعْيُهَا كَانَ خَلْقَ بِيئَةٍ هَادِئَةٍ لَهُ. كَانَتْ تُعَانِقُهُ وَتُدَاعِبُهُ. كَانَتْ تَضَعُ الزَّهْرَ عَلَى طَأْوَلَةِ إِفْتَارِهِ وَتُطَهِّي طَعَامَهُ الْمُفَضَّلَ.


♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️

خوشحال بود که پدرم بیماری خطرناکی نگرفته، اما اتفاق بدتری افتاده بود و آن این که پدرم به کلی کافر شده بود. برای او باور به خدا بر فراز سنگرها مثل بادکنکی ترکیده بود و مذهب تنها چوبی بود که با آن سربازان را می‌زدند. هر کس ادعایی جز این داشت سرشار از مزخرفات خشکه مقدسانه بود. جسارت و مردانگی پرسی و ادی و مردن ترسناک‌شان به چه کاری می‌آمد؟ مرگ آن‌ها چه سودی داشت؟ آن‌ها به خاطر بی عرضگی دسته‌ای پیرمرد جانی ناشایست کشته شده بودند. چنین مردنی با این که گردن زده شوند یا در اقیانوس افکنده شوند چه تفاوتی داشت؟ پدرم از هر حرفی در مورد جنگ و حتی به بهانه‌ی خدا و تمدن بشری نفرت داشت.

كَانَتْ سَعِيدَةً لَأَنَّ وَالِدَيْهَا لَمْ يُصَابْ بِمَرَضٍ خَطِيرٍ، لَكِنْ حَدَثَ مَا هُوَ أَسْوَأَ، وَهُوَ أَنَّ وَالِدَهَا أَصْبَحَ كَافِرًا تَمَامًا.
بِالنِّسْبَةِ لَهُ، الْإِيْمَانُ بِاللَّهِ فَوْقَ الْخَنَادِقِ مِثْلُ بَالُونٍ فَارِغٍ، وَالدِّينُ كَانَ مَجَرَّدَ عَصَا يَضْرِبُ بِهَا الْجُنُودُ. أَيُّ شَخْصٍ ادَّعَى عَكْسَ ذَلِكَ كَانَ مَلِيئًا بِالْهُرَاءِ الْمُقَدَّسِ الْجَافِّ.
مَا فَائِدَةُ شَجَاعَةِ وَرَجُولَةِ بِيرْسِي وَإِدي وَمَوْتِهِمَا الْمخِيفِ؟ مَا فَائِدَةُ مَوْتِهِمَا؟ لَقَدْ قُتِلَوْا بِسَبَبِ عَجْزِ مَجْمُوعَةٍ مِنَ الشُّيُوخِ الْفَاسِدِينَ. مَا الْفَرْقُ بَيْنَ مِثْلِ هَذَا الْمَوْتِ وَبَيْنَ أَنْ يُقْطَعَ الرَّأْسُ أَوْ يُلْقَى فِي الْمُحِيطِ؟ كَانَ وَالِدُهَا يكْرهُ أَيَّ حَدِيثٍ عَنِ الْحَرْبِ، عَلَى لَوْ كَانَ بِاسْمِ اللَّهِ وَالْحَضَارَةِ الْإِنْسَانِيَّةِ.


🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
ادامه دارد...
#القاتل_الأعمى
#الفصل_الثالث
https://www.tgoop.com/taaribedastani

BY آموزش زبان عربی با متون داستانی




Share with your friend now:
tgoop.com/taaribedastani/520

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Other crimes that the SUCK Channel incited under Ng’s watch included using corrosive chemicals to make explosives and causing grievous bodily harm with intent. The court also found Ng responsible for calling on people to assist protesters who clashed violently with police at several universities in November 2019. Telegram desktop app: In the upper left corner, click the Menu icon (the one with three lines). Select “New Channel” from the drop-down menu. Image: Telegram. The SUCK Channel on Telegram, with a message saying some content has been removed by the police. Photo: Telegram screenshot. It’s easy to create a Telegram channel via desktop app or mobile app (for Android and iOS):
from us


Telegram آموزش زبان عربی با متون داستانی
FROM American