TAARIBEDASTANI Telegram 544
#آدمکش_کور
#فصل_سوم
#بخش_ششم
#قسمت_پایانی
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
پدرم مجدداً به بیرون خیره می‌شود. آیا خود را بیرون از پنجره می‌بیند، در قالب یتیمی ولگرد که دیگر پدر نخواهد داشت و به درون این اتاق می‌نگرد؟ آیا برای این منظره‌ی آرام کنار بخاری و تصویر مرفهی که به یک آگهی شیک شباهت دارد، جنگیده بود؟ همسری بسیار خوب و مهربان با گونه‌های سرخ که باردار است؛ کودکی حرف‌گوش‌کن؛ زندگی‌ای بی‌روح و خسته‌کننده. آیا با وجود کشتار بی‌معنای جمعی و بوی آزاردهنده‌ی جنگ، دلش برای آن تنگ شده است؟

عکس کتاب، مرد لنگی را نشان می‌دهد که شعله‌های آتش بدنش را پوشانده است. آتش همچون بال از سر و شانه‌هایش، و به صورت شاخه‌های کوچک از سرش بیرون زده است. از روی شانه‌اش به پشت سر نگاه می‌کند و خنده‌ای شیطانی و وسوسه‌انگیز بر لب دارد. هیچ لباسی نپوشیده است. به او علاقه‌مند بودم. مانند آتش، هیچ چیز نمی‌تواند به او آسیب برساند. با مدادهایم شعله‌های بیشتری به آن می‌افزایم.

عَادَ أَبِي يُنْعِمُ النَّظَرَ خَارِجَ النَّافِذَةِ. هَلْ يَرَى نَفْسَهُ خَارِجَ النَّافِذَةِ، فِي صُورَةِ يَتِيمٍ مُتَشَرِّدٍ لَنْ يَكُونَ لَهُ أَبٌ بَعْدَ الْآنَ وَيَنْظُرُ إِلَى دَاخِلِ هَذِهِ الْغُرْفَةِ؟ هَلْ حَارَبَ مِنْ أَجْلِ هَذَا الْمَشْهَدِ الْهَادِئِ بِجَانِبِ الْمِدْفَأَةِ وَالصُّورَةِ الْمُتْرَفَةِ الَّتِي تُشْبِهُ إِعْلَانًا أَنِيقًا؟ زَوْجَةٌ طَيِّبَةٌ وَحَنُونٌ ذَاتُ خُدُودٍ حَمْرَاءَ، حَامِلٌ؛ طِفْلٌ مُطِيعٌ؛ حَيَاةٌ بَلِيدَةٌ وَمُمِلَّةٌ. هَلْ يَشْتَاقُ إِلَيْهَا رَغْمَ الْمَذَابِحِ الْعَبَثِيَّةِ وَرَائِحَةِ الْحَرْبِ الْمُزْعِجَةِ؟

تُظْهِرُ صُورَةُ الْكِتَابِ رَجُلًا أَعْرَجَ تُغَطِّي النِّيرَانُ جَسَدَهُ. النَّارُ تَنْدَلِعُ كَالْأَجْنِحَةِ مِنْ رَأْسِهِ وَكَتِفَيْهِ، وَكَأَغْصَانٍ صَغِيرَةٍ مِنْ رَأْسِهِ. يَنْظُرُ مِنْ فَوْقِ كَتِفِهِ إِلَى الْخَلْفِ وَعَلَى شَفَتَيْهِ ابْتِسَامَةٌ شَيْطَانِيَّةٌ وَمُغْرِيَةٌ. لَا يَرْتَدِي أَيَّ مَلَابِسَ. كُنْتُ مُعْجَبَةً بِهِ. مِثْلَ النَّارِ، لَا شَيْءَ يُمْكِنُ أَنْ يُؤْذِيَهُ. أُضِيفُ الْمَزِيدَ مِنَ الْأَلْسِنَةِ النَّارِيَّةِ بِأَقْلَامِي.

♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️
مادرم سوزن را داخل دکمه می‌برد و نخ را می‌کشد. با صدایی نگران‌تر، "ح" حرف‌های خوش‌آوایم و "ن" و حرف‌های عجیب "ی" و "ر" و حروف خوش‌آهنگی مثل "س" را می‌خوانم. پدرم به شعله‌های آتش، مزرعه‌ها، جنگل‌ها، خانه‌ها، شهرها، مردها و برادرهایی که دود می‌شوند، خیره شده و پای معیوبش مثل سگی که در خواب می‌دود، بی‌اختیار حرکت می‌کند.

اینجا خانه‌ی اوست و قصر مسخر شده‌ی اوست. او انسانی گرگ‌نماست. بیرون پنجره آفتاب سرد لیمویی خاکستری می‌شود. هنوز نمی‌دانم که لورا به زودی به دنیا می‌آید.

تُدْخِلُ أُمِّي الْإِبْرَةَ فِي الزِّرِّ وَتَسْحَبُ الْخَيْطَ. أَقْرَأُ بِصَوْتٍ أَكْثَرَ قَلَقًا، "حَاءَ" الْحُرُوفَ الْجَمِيلَةَ وَ"نُونَ" وَالْحُرُوفَ الْغَرِيبَةَ "يَاءَ" وَ"رَاءَ" وَالْحُرُوفَ الرَّنَّانَةَ مِثْلَ "سِينٍ". يُحَدِّقُ أَبِي فِي أَلْسِنَةِ النَّارِ، الْحُقُولِ، الْغَابَاتِ، الْبُيُوتِ، الْمُدُنِ، الرِّجَالِ وَالْإِخْوَةِ الَّذِينَ يَتَحَوَّلُونَ إِلَى دُخَانٍ، وَسَاقُهُ الْمَعِيبَةُ تَتَحَرَّكُ لَا إِرَادِيًّا مِثْلَ كَلْبٍ يَجْرِي فِي نَوْمِهِ.

هَذَا هُوَ بَيْتُهُ وَقَصْرُهُ الْمُسْتَوْلَى عَلَيْهِ فِي ضَوْءِ الشَّمْسِ الْبَارِدِ اللَّيْمُونِيِّ. إِنَّهُ إِنْسَانٌ ذِئْبٌ. خَارِجَ النَّافِذَةِ يَتَحَوَّلُ كُلُّ شَيْءٍ إِلَى اللَّوْنِ الرَّمَادِيِّ. لَمْ أَكُنْ أَعْلَمُ بَعْدُ أَنَّ لُورَا سَتُولَدُ قَرِيبًا.


🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#القاتل_الأعمى
#الفصل_الثالث
#آموزش_عربی
https://www.tgoop.com/taaribedastani



tgoop.com/taaribedastani/544
Create:
Last Update:

#آدمکش_کور
#فصل_سوم
#بخش_ششم
#قسمت_پایانی
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
پدرم مجدداً به بیرون خیره می‌شود. آیا خود را بیرون از پنجره می‌بیند، در قالب یتیمی ولگرد که دیگر پدر نخواهد داشت و به درون این اتاق می‌نگرد؟ آیا برای این منظره‌ی آرام کنار بخاری و تصویر مرفهی که به یک آگهی شیک شباهت دارد، جنگیده بود؟ همسری بسیار خوب و مهربان با گونه‌های سرخ که باردار است؛ کودکی حرف‌گوش‌کن؛ زندگی‌ای بی‌روح و خسته‌کننده. آیا با وجود کشتار بی‌معنای جمعی و بوی آزاردهنده‌ی جنگ، دلش برای آن تنگ شده است؟

عکس کتاب، مرد لنگی را نشان می‌دهد که شعله‌های آتش بدنش را پوشانده است. آتش همچون بال از سر و شانه‌هایش، و به صورت شاخه‌های کوچک از سرش بیرون زده است. از روی شانه‌اش به پشت سر نگاه می‌کند و خنده‌ای شیطانی و وسوسه‌انگیز بر لب دارد. هیچ لباسی نپوشیده است. به او علاقه‌مند بودم. مانند آتش، هیچ چیز نمی‌تواند به او آسیب برساند. با مدادهایم شعله‌های بیشتری به آن می‌افزایم.

عَادَ أَبِي يُنْعِمُ النَّظَرَ خَارِجَ النَّافِذَةِ. هَلْ يَرَى نَفْسَهُ خَارِجَ النَّافِذَةِ، فِي صُورَةِ يَتِيمٍ مُتَشَرِّدٍ لَنْ يَكُونَ لَهُ أَبٌ بَعْدَ الْآنَ وَيَنْظُرُ إِلَى دَاخِلِ هَذِهِ الْغُرْفَةِ؟ هَلْ حَارَبَ مِنْ أَجْلِ هَذَا الْمَشْهَدِ الْهَادِئِ بِجَانِبِ الْمِدْفَأَةِ وَالصُّورَةِ الْمُتْرَفَةِ الَّتِي تُشْبِهُ إِعْلَانًا أَنِيقًا؟ زَوْجَةٌ طَيِّبَةٌ وَحَنُونٌ ذَاتُ خُدُودٍ حَمْرَاءَ، حَامِلٌ؛ طِفْلٌ مُطِيعٌ؛ حَيَاةٌ بَلِيدَةٌ وَمُمِلَّةٌ. هَلْ يَشْتَاقُ إِلَيْهَا رَغْمَ الْمَذَابِحِ الْعَبَثِيَّةِ وَرَائِحَةِ الْحَرْبِ الْمُزْعِجَةِ؟

تُظْهِرُ صُورَةُ الْكِتَابِ رَجُلًا أَعْرَجَ تُغَطِّي النِّيرَانُ جَسَدَهُ. النَّارُ تَنْدَلِعُ كَالْأَجْنِحَةِ مِنْ رَأْسِهِ وَكَتِفَيْهِ، وَكَأَغْصَانٍ صَغِيرَةٍ مِنْ رَأْسِهِ. يَنْظُرُ مِنْ فَوْقِ كَتِفِهِ إِلَى الْخَلْفِ وَعَلَى شَفَتَيْهِ ابْتِسَامَةٌ شَيْطَانِيَّةٌ وَمُغْرِيَةٌ. لَا يَرْتَدِي أَيَّ مَلَابِسَ. كُنْتُ مُعْجَبَةً بِهِ. مِثْلَ النَّارِ، لَا شَيْءَ يُمْكِنُ أَنْ يُؤْذِيَهُ. أُضِيفُ الْمَزِيدَ مِنَ الْأَلْسِنَةِ النَّارِيَّةِ بِأَقْلَامِي.

♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️
مادرم سوزن را داخل دکمه می‌برد و نخ را می‌کشد. با صدایی نگران‌تر، "ح" حرف‌های خوش‌آوایم و "ن" و حرف‌های عجیب "ی" و "ر" و حروف خوش‌آهنگی مثل "س" را می‌خوانم. پدرم به شعله‌های آتش، مزرعه‌ها، جنگل‌ها، خانه‌ها، شهرها، مردها و برادرهایی که دود می‌شوند، خیره شده و پای معیوبش مثل سگی که در خواب می‌دود، بی‌اختیار حرکت می‌کند.

اینجا خانه‌ی اوست و قصر مسخر شده‌ی اوست. او انسانی گرگ‌نماست. بیرون پنجره آفتاب سرد لیمویی خاکستری می‌شود. هنوز نمی‌دانم که لورا به زودی به دنیا می‌آید.

تُدْخِلُ أُمِّي الْإِبْرَةَ فِي الزِّرِّ وَتَسْحَبُ الْخَيْطَ. أَقْرَأُ بِصَوْتٍ أَكْثَرَ قَلَقًا، "حَاءَ" الْحُرُوفَ الْجَمِيلَةَ وَ"نُونَ" وَالْحُرُوفَ الْغَرِيبَةَ "يَاءَ" وَ"رَاءَ" وَالْحُرُوفَ الرَّنَّانَةَ مِثْلَ "سِينٍ". يُحَدِّقُ أَبِي فِي أَلْسِنَةِ النَّارِ، الْحُقُولِ، الْغَابَاتِ، الْبُيُوتِ، الْمُدُنِ، الرِّجَالِ وَالْإِخْوَةِ الَّذِينَ يَتَحَوَّلُونَ إِلَى دُخَانٍ، وَسَاقُهُ الْمَعِيبَةُ تَتَحَرَّكُ لَا إِرَادِيًّا مِثْلَ كَلْبٍ يَجْرِي فِي نَوْمِهِ.

هَذَا هُوَ بَيْتُهُ وَقَصْرُهُ الْمُسْتَوْلَى عَلَيْهِ فِي ضَوْءِ الشَّمْسِ الْبَارِدِ اللَّيْمُونِيِّ. إِنَّهُ إِنْسَانٌ ذِئْبٌ. خَارِجَ النَّافِذَةِ يَتَحَوَّلُ كُلُّ شَيْءٍ إِلَى اللَّوْنِ الرَّمَادِيِّ. لَمْ أَكُنْ أَعْلَمُ بَعْدُ أَنَّ لُورَا سَتُولَدُ قَرِيبًا.


🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#القاتل_الأعمى
#الفصل_الثالث
#آموزش_عربی
https://www.tgoop.com/taaribedastani

BY آموزش زبان عربی با متون داستانی




Share with your friend now:
tgoop.com/taaribedastani/544

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

The initiatives announced by Perekopsky include monitoring the content in groups. According to the executive, posts identified as lacking context or as containing false information will be flagged as a potential source of disinformation. The content is then forwarded to Telegram's fact-checking channels for analysis and subsequent publication of verified information. “Hey degen, are you stressed? Just let it all out,” he wrote, along with a link to join the group. There have been several contributions to the group with members posting voice notes of screaming, yelling, groaning, and wailing in different rhythms and pitches. Calling out the “degenerate” community or the crypto obsessives that engage in high-risk trading, Co-founder of NFT renting protocol Rentable World emiliano.eth shared this group on his Twitter. He wrote: “hey degen, are you stressed? Just let it out all out. Voice only tg channel for screaming”. Avoid compound hashtags that consist of several words. If you have a hashtag like #marketingnewsinusa, split it into smaller hashtags: “#marketing, #news, #usa. With the “Bear Market Screaming Therapy Group,” we’ve now transcended language.
from us


Telegram آموزش زبان عربی با متون داستانی
FROM American