tgoop.com/tanagh/1712
Last Update:
برایم فیلم ترقهپراکنیهای بیستودوبهمن را فرستاده. پسزمینه فیلم صدای شعار «مرگ بر دیکتاتور»میآید…صداهای زنان استوارتر به گوش میرسد.
از من میپرسد: «چهکار باید کرد؟ چقدر قیمت دلار را پیگیری کنم؟ »به چشمهای جوانش نگاه میکنم که برق شیطنش هر روز کمتر میشود. میگویم نمیدانم! در این «ندانستن» همه مثل همیم! اما یک چیز را میدانم… یک حرف تکراری کلیشه! یک ریسمان محکم که ایرانیجماعت با آن در تمام تاریخ دوام آورده:
«باید زنده بمانیم! این روزها هم میگذرد…سخت و جانکاه اما میگذرد!»و راستش بابت تکرار این هم خجالت میکشم! چون میدانم «نادیدهگرفتن رنج» در این تکرار «باید دوام بیاوریم» موج میزند.
میگوید دلش سخت گرفتهاست و آتشبازی شب جشن حکومتی جانش را تاریک کرده. از من میخواهد چیزی پیشنهاد بدهم که به سراغش برود و این شب سنگین و ملتهب را بگذراند. من که همانوقت سرگرم تماشای مستند بینظیر نصرت کریمی بودم، بیدرنگ پیشنهاد میدهم: «داییجان ناپلئون»!
تماس را که قطع میکنم، میزنم به خیابان برف زده، هدفون را روشن میکنم و گوش میدهم به تحلیل شخصیت شایگان که نماد صلح در زیستجهان ایرانی است. بهبالای خیابان که میرسم، خودم را میسپارم به ترانه و تا آنجا که میشود، در برف تند راه میروم:
تا بوسه قدیمی چند تا ترانه راهه؟
تا اینجا داغ آواز چند تا قفس سوزونده؟
BY تناقضهای دل
Share with your friend now:
tgoop.com/tanagh/1712