tgoop.com/thing/2125
Last Update:
هر چه می خواهد بگوید هر که می خواهد
هر چه می خواهد بگوید تلخ یا شیرین
من تو را می گویم ای باغ بهار آور
ای نماز آبها را قبله دیرین !
من تو را می گویم ای بالیدنت از خاک
باور آنان که بر ماندن برآشفتند
من تو را می گویم ای باغی که مبعوثان
قصه گل کردنت را بارها گفتند
در خطرگاهی که طبع زرد هر طوفان
شهوت قتل درختان تو را دارد
یا به میدانی که هر باد خزان فرمای
حرص مرگ سبز رختان تو را دارد
در خطرگاهی که فکر برگریزان را
پرورانده هر طرف جادوگری تردست
در کمینگاه غفلتهای بد هنگام
می فشارد تیشه زر ساز خود در دست
من دعای نیمه شبهای دلم این است
در تو روز پنجه آویختن با باد
لحظه تا لحظه درختان راست قامت تر
و آتش سبز چمن ها شهله ورتر باد
یا به هنگامی که دست تیشه در کار است
تا که ناگاهان فرود آید به هر ریشه
سبز اعجازی به امداد تو برخیزد
در مصاف ریشه هایت بشکند تیشه
.............
خواهم ای گل کرده داغ زمین ای باغ
در پناه دستهای باغبان مانی
بانگ برداری که باری ما نمی خشکیم
پشت پاییز و زمستان را بلرزانی
ساعد باقری
BY نکته: جامعه شناسی تجربه
Share with your friend now:
tgoop.com/thing/2125