TRRANS Telegram 42779
🦋ͲᎡᎡᎪΝՏ🦋
#پارت_۷۹ رویا از استرس پوست کل لبمو کنده بودم اکبری لج افتاده بودو هر چی اصرارش کردم که به مامانم زنگ نزنه گوش نکرد از اون ورم مامانم راه افتاده داره میاد این وقت شب هرچیم به اون اصرار کردم که حداقل فردا بیاد بی فایده بود خانم فلاحی کنارم نشست چقدر این…
#پارت_۸۰

رهی


مغزم قفل شده بود هنوزم نمیدونستم برای چی اینجام حتی بعد از دیدن رویا و مهسا توی اون حال
زیر لب سلامی گفتم که هیچ جوابی نشنیدم
یا شاید اصلا کسی نشنید که جواب بده
زن و مردی که کنار رویا نشسته بودن قبلا عکسشونو دیده بودم خیلی سرد نگام میکردن جوری که حس میکردم دارم یخ میزنم
هیچکس هیچی نمیگفت
نمیتونستم تو صورت هیچکس نگاه کنم سرمو انداختم پایین....

رویا


جرعت نداشتم حتی یه لحظه نگاش کنم دستامو که میلرزید بهم گره زدم هیچکی هیچی نمیگفت
یهو مامانم از جا بلند شدو روبه اکبری گفت
_این دختره؟
اکبری که خودشم انگار حرف خودشو قبول نداشت گفت
_دختره
هیچچچچ غلطی نمیتونستم بکنم جز گریه کردن تو اون موقعیت یعنی میترسیدم ،میترسیدم باز کاری کنم حرفی بزنم و اوضاع بدتر شه ولی مگه از این بدترم میشه.....


رهی


برگشت و یه بار دیگه نگام کرد
_این کجاش دختره؟
اکبری از جاش بلند شدو پر استرس گفت
_این دختر یه کم مشکل داره و
نزاشت حرفشو تموم کنه و گفت
_اگه مشکل داره چرا قبول کردین بین این همه دختر باشه؟
فلاحی _خانم امیری جان یکم اروم باشین
عصبی تر گفت
_چی چیو اروم باشم خانم معلوم نیست اصلا بلایی سر دخترم نیاورده باشه
با هر کدوم از حرفاشون انگار یه مشت محکم به قلبم میخورد
رویا_بسه دیگهههه
نگاش کردم کل صورتش خیس بود سریع نگاهمو ازش گرفتم که نکنه نگامون بیوفته بهم دیگه که بعدش باید برم بمیرم.....


رویا


مامان عصبی برگشت سمتمو گفت
_تو خفه شو خب؟تو خفه شو
انگار هیچجوره نمیتونست هضمش کنه حتی به حرفای عمو هم گوش نمیداد و شروع کرده بود به تهدید کردنه خانم اکبری و فلاحی که ازشون شکایت میکنه.....


رهی


از خوابگاه اومدم بیرون و خیلی اروم درو پشت سرم بستم نفس راحتی کشیدم اخیش تموم شد کوله مو انداختم رو شونه م و راه افتادم
صدای مامان مامان گفتنشو میشنیدم که داشتن به بزور میبردنش خونه وایسادم چشامو بستم اما....
اما برنگشتم نگاش کنم
از اولم نباید نگاش میکردم......


‌‌ •••༄ 𝙩𝙧𝙖𝙣𝙨 ༄•••
•   @trrans_1   🏳
•   @trrans       🏳‍🌈
•••༄ 𝙩𝙧𝙖𝙣𝙨 ༄•••



tgoop.com/trrans/42779
Create:
Last Update:

#پارت_۸۰

رهی


مغزم قفل شده بود هنوزم نمیدونستم برای چی اینجام حتی بعد از دیدن رویا و مهسا توی اون حال
زیر لب سلامی گفتم که هیچ جوابی نشنیدم
یا شاید اصلا کسی نشنید که جواب بده
زن و مردی که کنار رویا نشسته بودن قبلا عکسشونو دیده بودم خیلی سرد نگام میکردن جوری که حس میکردم دارم یخ میزنم
هیچکس هیچی نمیگفت
نمیتونستم تو صورت هیچکس نگاه کنم سرمو انداختم پایین....

رویا


جرعت نداشتم حتی یه لحظه نگاش کنم دستامو که میلرزید بهم گره زدم هیچکی هیچی نمیگفت
یهو مامانم از جا بلند شدو روبه اکبری گفت
_این دختره؟
اکبری که خودشم انگار حرف خودشو قبول نداشت گفت
_دختره
هیچچچچ غلطی نمیتونستم بکنم جز گریه کردن تو اون موقعیت یعنی میترسیدم ،میترسیدم باز کاری کنم حرفی بزنم و اوضاع بدتر شه ولی مگه از این بدترم میشه.....


رهی


برگشت و یه بار دیگه نگام کرد
_این کجاش دختره؟
اکبری از جاش بلند شدو پر استرس گفت
_این دختر یه کم مشکل داره و
نزاشت حرفشو تموم کنه و گفت
_اگه مشکل داره چرا قبول کردین بین این همه دختر باشه؟
فلاحی _خانم امیری جان یکم اروم باشین
عصبی تر گفت
_چی چیو اروم باشم خانم معلوم نیست اصلا بلایی سر دخترم نیاورده باشه
با هر کدوم از حرفاشون انگار یه مشت محکم به قلبم میخورد
رویا_بسه دیگهههه
نگاش کردم کل صورتش خیس بود سریع نگاهمو ازش گرفتم که نکنه نگامون بیوفته بهم دیگه که بعدش باید برم بمیرم.....


رویا


مامان عصبی برگشت سمتمو گفت
_تو خفه شو خب؟تو خفه شو
انگار هیچجوره نمیتونست هضمش کنه حتی به حرفای عمو هم گوش نمیداد و شروع کرده بود به تهدید کردنه خانم اکبری و فلاحی که ازشون شکایت میکنه.....


رهی


از خوابگاه اومدم بیرون و خیلی اروم درو پشت سرم بستم نفس راحتی کشیدم اخیش تموم شد کوله مو انداختم رو شونه م و راه افتادم
صدای مامان مامان گفتنشو میشنیدم که داشتن به بزور میبردنش خونه وایسادم چشامو بستم اما....
اما برنگشتم نگاش کنم
از اولم نباید نگاش میکردم......


‌‌ •••༄ 𝙩𝙧𝙖𝙣𝙨 ༄•••
•   @trrans_1   🏳
•   @trrans       🏳‍🌈
•••༄ 𝙩𝙧𝙖𝙣𝙨 ༄•••

BY 🦋ͲᎡᎡᎪΝՏ🦋


Share with your friend now:
tgoop.com/trrans/42779

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

Your posting frequency depends on the topic of your channel. If you have a news channel, it’s OK to publish new content every day (or even every hour). For other industries, stick with 2-3 large posts a week. How to create a business channel on Telegram? (Tutorial) In the “Bear Market Screaming Therapy Group” on Telegram, members are only allowed to post voice notes of themselves screaming. Anything else will result in an instant ban from the group, which currently has about 75 members. With the sharp downturn in the crypto market, yelling has become a coping mechanism for many crypto traders. This screaming therapy became popular after the surge of Goblintown Ethereum NFTs at the end of May or early June. Here, holders made incoherent groaning sounds in late-night Twitter spaces. They also role-played as urine-loving Goblin creatures. Hashtags
from us


Telegram 🦋ͲᎡᎡᎪΝՏ🦋
FROM American