tgoop.com/usuk1/4338
Last Update:
🌟🌟🌟 فعلهای ترکیبی در زبان انگلیسی (Phrasal Verbs) ترکیبهایی هستند که از یک فعل اصلی همراه با یک یا چند حرف اضافه (Preposition) یا قید (Adverb) تشکیل میشوند. این ترکیبها معانی متفاوتی نسبت به فعل اصلی بهتنهایی پیدا میکنند و در بسیاری از موارد نمیتوان معنی آنها را بهصورت تحتاللفظی فهمید.
⚜ساختار فعلهای ترکیبی
فعل + قید (Adverb):
مثال:
Give up
(تسلیم شدن یا دست کشیدن)
She decided to give up smoking.
(او تصمیم گرفت سیگار کشیدن را ترک کند.)
فعل + حرف اضافه (Preposition):
مثال:
Look after (مراقبت کردن)
She looks after her younger brother.
(او از برادر کوچکترش مراقبت میکند.)
فعل + قید + حرف اضافه (Adverb + Preposition):
مثال:
Put up with (تحمل کردن)
I can’t put up with this noise anymore!
(دیگر نمیتوانم این سر و صدا را تحمل کنم!)
🤔🤔نکات مهم:
👈معنای خاص:
اغلب فعلهای ترکیبی معنایی دارند که از معنای کلمات تشکیلدهنده آن نمیتوان حدس زد.
مثال:
Break down (خراب شدن یا از کار افتادن)
My car broke down on the way to work.
(ماشینم در راه کار خراب شد.)
👈 جداییپذیر و جداییناپذیر:
برخی فعلهای ترکیبی جداییپذیرند (Separable)، یعنی میتوان قسمت دوم را از فعل جدا کرد.
مثال:
Turn off (خاموش کردن)
Turn off the lights.
یا
Turn the lights off.
(چراغها را خاموش کن.)
اما برخی دیگر جداییناپذیرند
(Inseparable):
Look for (دنبال گشتن)
I’m looking for my keys.
(دنبال کلیدهایم میگردم.)
❌ I’m looking my keys for.
(این اشتباه است.)
👈تغییر در زمانها:
فعل اصلی در فعل ترکیبی تغییر میکند، اما قسمت دوم ثابت میماند.
مثال:
Take off (بلند شدن هواپیما)
The plane takes off at 7 PM.
(هواپیما ساعت ۷ عصر بلند میشود.)
The plane took off late last night.
(هواپیما دیشب دیر بلند شد.)
👈مثالهای رایج فعلهای ترکیبی:
Get along with (با کسی کنار آمدن)
Do you get along with your coworkers?
(آیا با همکارانت کنار میآیی؟)
Run into (به طور اتفاقی برخورد کردن)
I ran into an old friend yesterday.
(دیروز به یک دوست قدیمی برخوردم.)
Call off (لغو کردن)
They called off the meeting due to bad weather.
(جلسه را به دلیل بدی هوا لغو کردند.)
Make up (آشتی کردن / جبران کردن)
They had a fight but soon made up.
(آنها دعوا کردند، اما زود آشتی کردند.)
I’ll make up the lost time.
(زمان از دست رفته را جبران خواهم کرد.)
Pass out (بیهوش شدن)
She passed out from the heat.
(او به دلیل گرما بیهوش شد.)
@usuk1
📖 کانال گرامر زبان انگلیسی
BY Grammatical 👨🏫👩🏫
Share with your friend now:
tgoop.com/usuk1/4338