tgoop.com/zamaneyebarkhord/797
Last Update:
حسین علیزاده، بیهیچ پیشوند و پسوندی
✍🏻 علی ورامینی
حسین علیزاده تراز هنر است و شمایل آرمانی یک هنرمند. اگر به تعداد انگشتان یک دست قرار باشد آیکونی از تاریخ هنر جغرافیای فرهنگی ایران ساخته شود، حتماً و حتماً یکی از آنها حسین علیزاده است. امروز او ۷۳ ساله میشود و آدمی غبطه میخورد که چنین با شکوه، به اندازه و همیشه در صدر میشد زیست.
علیزاده بودن یعنی از نوزده بیست سالگی تا امروز شکل، شمایل و تیپت در سادهترین حالت و شبیه هم باشد. در همه این سالها فقط عینکی اضافه شده باشد و ریش تنکی، اما دهها کار ساخته باشی که یکی از آنها شبیه آن دیگری نباشد؛ دهها کاری که هرکدام میتواند آبروی یک عمر کار هنری برای هر هنرمندی باشد. علیزاده بودن یعنی گذشتن از سطح و جلوهگری ظاهری برای رفتن در انزوا تا هم بتوانی بهترین ضبط ردیف میرزاعبدالله را برای تار و سهتار داشته باشی و هم اینکه «راز نو» بسازی.
علیزاده بودن یعنی اینکه بتوانی با غور کردن در تاریخ فرهنگی که آن را بلدی و در آن رشد کردی «نو بانگ کهن» خلق کنی. روح گذشته را در کالبد امروز احیا کنی، بیآنکه دنبال نمایش خودت باشی و از آن سو مقام داد و بیداد ابداع کنی و شعر نو ایرانی را چنان در قالب موسیقی کهن بیاوری که مایه حیرت هر منتقدی شود. علیزاده بودن یعنی اینکه به جای وارد شدن در بحث و جدل ناتمام و بیفایده با شاعر عصبانی، ظرفیتهای موسیقی ایرانی و اینکه این موسیقی تا کجا میتواند توسعه پیدا کند را با کارهایت نشان دهی.
علیزاده بودن یعنی اینکه دهها ساز را در حد اعلا بتوانی بنوازی اما در هزاران کنسرت جز با تار و سهتار یا سازهای منشعب از آن، با سازهای دیگر رو صحنه نروی تا بگویی من این را هم میتوانم بنوازم. علیزاده بودن یعنی اینکه کم گوی گزیده گوی. یعنی اینکه مخاطبانت نتوانند بگویند استاد علیزاده بهتر ساز مینوازد و موسیقی میسازد یا اینکه بهتر صحبت میکند. همه صحبتهای نهچندان زیاد او در این سالها را مرور کنید، حیرتآور است آدمی در این همه سالها در صدر باشد، سخن بگوید و حرف بیربط نزده نباشد و یا اینکه ادعای گزافی در صحبتهایش نباشد.
کینه و بغض نسبت به کسی نداشته باشد و جز برای احترام و تمجید سخن نگفته باشد. اگر سالها پیش هم خلاف همه صراحت داشت بگوید که آنچه ستارههای عامپسند این روزها در مسیرش هستند موسیقی کلاسیک ایرانی نیست، بیهیچ داوری-ارزشی و تحقیری این را گفت. علیزاده بودن یعنی رکورددار دریافت سیمرغ بهترین موسیقی فیلم (در کنار انتظامی و علیقلی) باشی و اساساً هرگز خود را نه بهعنوان سازنده موسیقی فیلم برندینگ کنی نه جاذبههای سینما از هر منظری جذابیتی داشته باشد که بخواهی پاگیر آنجا شوی.
علیزاده بودن یعنی اینکه بدانی هنرمند نه اهل بازار است نه بسازبفروش که غایت هدفش پول روی پول گذاشتن باشد و خریدن باغ و ویلا. یعنی اینکه اگر هم پول و ثروتی بیاید نتیجه کار هنری باشد نه هدف آن. این را هم از روش و منشاش در همه این سالها میتوان فهمید و هم از کلامش. خاطرم هست که نزدیک به ۲۵ سال پیش علیزاده برای مجله «هنر موسیقی» یادداشتی نوشته بود درباره اینکه ثروت بهتر است یا هنر؟
آنجا گفته بود جواب این سوال را یکی از شاگردان هنرستان به خوبی داده بود که وقتی این سوال را سر کلاس پرسیدم گفته بود: «استاد شجریان». انگار علیزاده بودن یعنی جوشش مدام یک روح بیقرار که انتها ندارد؛ که حرفی نمیزند مگر سخن تازهای بگوید که کاری نمیسازد مگر تکرار مکررات خودش نباشد.
اوج حسین علیزاده بودن آنجا بود که خلاف آمد عادت دیگر اهالی هنر و فرهنگ فقط میخواست که حسین علیزاده باشد بیهیچ اعتباری که از بیرون بخواهد برای او بیاید. حدود ده سال پیش که دولت فرانسه علیزاده را مستحق «نشان شوالیه دانست»؛ همزمان با قبول نکردن آن نامه نوشت و در بخشی از آن گفت: «ضمن قدردانی از مسئولین کشور و سفارت فرانسه، به احترام مردم هنرپرور و هنردوست ایران، به نام حسین علیزاده قناعت کرده، تا آخر عمر به آن پیشوند یا پسوندی نخواهم افزود.» از آن زمان هروقت نام حسین علیزاده میآید این بیت حافظ در ذهنم نقش میبندد: «سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید/ تبارکالله از این فتنهها که در سر ماست.»
🗞منتشر شده در روزنامه هممیهن
◾️◾️◾️
@zamaneyebarkhord
BY زمانهٔ برخورد
Share with your friend now:
tgoop.com/zamaneyebarkhord/797