ZAN_J Telegram 41999
زن و جامعه (زن کارگر)
Photo
خاطره ای از یک همنورد


درست همان لحظه که داشتم از بی‌خوابی و سرما و خوف مسیر طولانی و سخت پیشِ رو به خودم فحش می‌دادم که «مگر مریضی که رختخواب گرم‌ونرم را ول کرده‌ای و خودت را به این دردسر و سختی انداخته‌ای» و «آخر لب دریا و جنگل رفتن چه عیبی داشت» و «حالا اگر کوه هم دوست داری مگر توچال و درکه و دربند چه‌اش بود که سودای دماوند داری»… و در شیبِ تند، شیبِ بسیار تند و نفس‌گیر نفس‌نفس می‌زدم، صدایی رسا بلند شد که «من از روز ازل/ دیوانه بودم دیوانه‌ی روی تو…». هنوز هوا تاریک بود و نمی‌دیدم صدا از که بود و شگفت‌زده بودم که کیست که وقتی من و همه‌ی گروه چهل نفره‌مان نفس‌‌نفس می‌زنیم و هن‌وهن‌کنان در سکوت راه سخت را به دنبال نفر جلویی‌مان می‌جوییم، چنین آواز زیبایی می‌خوانَد و چه درست هم می‌خواند: «سرخوش از ناله‌ی مستانه بودم/ در عشق و مستی افسانه بودم». خودش بود؛ سیروس. هم او که از دیروزش که از گوسفندسرا به راه افتادیم حواسش به همه بود و گاه سر صف بود و گاه وسط و گاه آخر صف و من متحیر بودم از آن‌همه انرژی و خستگی‌ناپذیری و احساس مسئولیت. دیگران هم بودند؛ امیر هم خوش‌انرژی بود و خوش‌صدا. لاله و معصومه و امید و البته بهمن که رفیقم بود و واسطه‌ی آشنایی من با این گروه هم چیزی از همدلی و همراهی و دست‌گیری کم نداشتند. امیر بیشتر ترکی می‌خواند، لاله بیشتر مرضیه و امید از عاشورپور. گمانم سی سال پیش بود. تو بگو هزار سال پیش. بگو همین دیروز! علم‌کوه و سبلان و دو بار دیگر دماوند را با همین گروه و به سرپرستی سیروس صعود کردیم و هر بار شگفت‌زده‌تر می‌شدم از قدرت جسمی و روحی و احساس مسئولیت و توان رهبری‌اش. و البته صدای خوش‌اش. در یکی از همان سفرها و صعودها بود که آن اتفاق شیرین افتاد. اگر درست یادم باشد در برگشت از صعود دماوند از جبهه‌ی غربی. رسیده بودیم پای کوه و منتظر که سیروس و شریفه برسند و سوار اتوبوس شویم. زمزمه‌ها خبر از عشق می‌داد. به هم می‌آمدند. به هم می‌آیند. شریفه و سیروس از زیباترین انسان‌هایی هستند که به عمرم دیده‌ام. هرچند سی سال است که ندیدم‌شان. تو بگو هزار سال. بگو همین دیروز. به امید آزادی‌شان.

🖍علی معدنی پور
#سیروس_فتحی
#شریفه_محمدی
#free_sharifeh_mohammad
#siros_fathi
#کارگر_زندا‌نی_آزاد_باید_گردد
@zan_j



tgoop.com/zan_j/41999
Create:
Last Update:

خاطره ای از یک همنورد


درست همان لحظه که داشتم از بی‌خوابی و سرما و خوف مسیر طولانی و سخت پیشِ رو به خودم فحش می‌دادم که «مگر مریضی که رختخواب گرم‌ونرم را ول کرده‌ای و خودت را به این دردسر و سختی انداخته‌ای» و «آخر لب دریا و جنگل رفتن چه عیبی داشت» و «حالا اگر کوه هم دوست داری مگر توچال و درکه و دربند چه‌اش بود که سودای دماوند داری»… و در شیبِ تند، شیبِ بسیار تند و نفس‌گیر نفس‌نفس می‌زدم، صدایی رسا بلند شد که «من از روز ازل/ دیوانه بودم دیوانه‌ی روی تو…». هنوز هوا تاریک بود و نمی‌دیدم صدا از که بود و شگفت‌زده بودم که کیست که وقتی من و همه‌ی گروه چهل نفره‌مان نفس‌‌نفس می‌زنیم و هن‌وهن‌کنان در سکوت راه سخت را به دنبال نفر جلویی‌مان می‌جوییم، چنین آواز زیبایی می‌خوانَد و چه درست هم می‌خواند: «سرخوش از ناله‌ی مستانه بودم/ در عشق و مستی افسانه بودم». خودش بود؛ سیروس. هم او که از دیروزش که از گوسفندسرا به راه افتادیم حواسش به همه بود و گاه سر صف بود و گاه وسط و گاه آخر صف و من متحیر بودم از آن‌همه انرژی و خستگی‌ناپذیری و احساس مسئولیت. دیگران هم بودند؛ امیر هم خوش‌انرژی بود و خوش‌صدا. لاله و معصومه و امید و البته بهمن که رفیقم بود و واسطه‌ی آشنایی من با این گروه هم چیزی از همدلی و همراهی و دست‌گیری کم نداشتند. امیر بیشتر ترکی می‌خواند، لاله بیشتر مرضیه و امید از عاشورپور. گمانم سی سال پیش بود. تو بگو هزار سال پیش. بگو همین دیروز! علم‌کوه و سبلان و دو بار دیگر دماوند را با همین گروه و به سرپرستی سیروس صعود کردیم و هر بار شگفت‌زده‌تر می‌شدم از قدرت جسمی و روحی و احساس مسئولیت و توان رهبری‌اش. و البته صدای خوش‌اش. در یکی از همان سفرها و صعودها بود که آن اتفاق شیرین افتاد. اگر درست یادم باشد در برگشت از صعود دماوند از جبهه‌ی غربی. رسیده بودیم پای کوه و منتظر که سیروس و شریفه برسند و سوار اتوبوس شویم. زمزمه‌ها خبر از عشق می‌داد. به هم می‌آمدند. به هم می‌آیند. شریفه و سیروس از زیباترین انسان‌هایی هستند که به عمرم دیده‌ام. هرچند سی سال است که ندیدم‌شان. تو بگو هزار سال. بگو همین دیروز. به امید آزادی‌شان.

🖍علی معدنی پور
#سیروس_فتحی
#شریفه_محمدی
#free_sharifeh_mohammad
#siros_fathi
#کارگر_زندا‌نی_آزاد_باید_گردد
@zan_j

BY زن و جامعه (زن کارگر)




Share with your friend now:
tgoop.com/zan_j/41999

View MORE
Open in Telegram


Telegram News

Date: |

1What is Telegram Channels? Judge Hui described Ng as inciting others to “commit a massacre” with three posts teaching people to make “toxic chlorine gas bombs,” target police stations, police quarters and the city’s metro stations. This offence was “rather serious,” the court said. Some Telegram Channels content management tips "Doxxing content is forbidden on Telegram and our moderators routinely remove such content from around the world," said a spokesman for the messaging app, Remi Vaughn. Hashtags are a fast way to find the correct information on social media. To put your content out there, be sure to add hashtags to each post. We have two intelligent tips to give you:
from us


Telegram زن و جامعه (زن کارگر)
FROM American