▫️پیام دریافتی
اکنون که بحث ایران و اعراب داغ است خواندن این مطلب خالی از لطف نیست. اگرچه در محتوای آن جای چندوچون داشته باشیم.
الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه أما بعد:
فقد عَّرف الفقهاء دار الإسلام ودار الحرب بتعريفات وضوابط متعددة يمكن تلخيصها فيما يلي، دار الإسلام هي: الدار التي تجري فيها الأحكام الإسلامية، وتحكم بسلطان المسلمين، وتكون المنعة والقوة فيها للمسلمين.
ودار الحرب هي: الدار التي تجري فيها أحكام الكفر، أو تعلوها أحكام الكفر، ولا يكون فيها السلطان والمنعة بيد المسلمين.
قال الإمام أبو يوسف صاحب أبي حنيفة: تعتبر الدار دار إسلام بظهور أحكام الإسلام فيها، وإن كان جُلُّ أهلها من الكفار.
وتعتبر الدار دار كفر لظهور أحكام الكفر فيها، وإن كان جل أهلها من المسلمين. المبسوط للسرخي 10/144.
وقال الإمام ابن القيم: دار الإسلام هي التي نزلها المسلمون، وجرت عليها أحكام الإسلام، وما لم يجر عليه أحكام الإسلام لم يكن دار إسلام وإن لاصقها. أحكام أهل الذمة 1/266.
ويقول الإمام ابن مفلح: فكل دار غلب عليها أحكام المسلمين فدار الإسلام، وإن غلب عليها أحكام الكفر فدار الكفر، ولا دار لغيرهما. الآداب الشرعية 1/213.
إذا عرفت هذا استطعت التمييز بين دولة وأخرى من حيث كونها دار إسلام، أو دار حرب. والله أعلم.
متون مستند بالا و سایر متون از فقها و جغرافیدانان و اهل کلام عرب در این مورد نشان میدهد که
سرزمین ها از نظر اهل ایدئولوژی پانعربی د( که اکنون در میان فاسدان چپ هم طرفدارانی دارد) سه گونه است:
- یا دارالإسلام است یعنی جایی که اعراب در آن حاکمند. ( توجه کنید که اعراب هرگاه میگویند مسلمون یا مسلمین منظورشان فقط عربهاست و غیر عرب را مسلمان نمیدانند، مانند ایرانیان را که فقط به دلیل نپذیرفتن زبان عربی بعنوان زبان رسمی ملی، مجوس میخوانند و هرگز ایرانیان حتی ایرانیان سنی را مسلمان نمیدانند و نخواهند دانست.)
- یا دارالکفر است یعنی جایی که کافران یعنی غیر اعراب بر آن حاکمند.
- یا دارالحرب است یعنی جایی که میان اعراب و غیر اعراب، در باره آن منازعه است. مثلا در یک روز اعراب بر آن حاکم شدهاند و سپس از دست اعراب بیرون آمده.
یک قاعده کلی هم وجود دارد و آن اینکه دارالکفر ممکن است با شروع جنگ میان اعراب و صاحبان سرزمین، تبدیل به دارالحرب و سپس در صورت پیروزی اعراب، تبدیل به دارالإسلام بشود اما هیچگاه دارالإسلام حتی در صورت وجود منازعه و حتی در صورت پیروزی صاحبان سرزمین بر اعراب غاصب، تبدیل به دارالکفر نخواهد شد. یعنی تمامی متصرفات عرب در دو قرن اولیه استیلای ایشان بر جهان ( از هند تا اسپانیا) همه اش یا دارالإسلام است که همان سرزمین های کنونی عربی است یا دارالحرب است که زمانی اعراب آن را تصرف کرده بودند و الان غیر اعراب بر آن حاکمند مانند ایران و اسرائیل.
از طرفی اعراب با اسرائیل خویشاوندی دارند و حربشان هرگز حرب جدی نبوده و با یکدیگر بازی میکرده اند و هیچ عربی واقعا با اسرائیل جنگ هویتی و فرهنگی و تمدنی نکرده. اگر جنگ مختصری هم بوده، بر سر مال و اموال و زمین و خانه و امثال اینها بوده، که ممکن است دو عرب هم با یکدیگر بجنگند. اما اعراب با ایران بسیار جنگیده اند و جنگ هشت ساله عراق با ایران نمونه ای است آشکار، و جنگها همه هویتی و فرهنگی بوده است.
بنابراین ایران از نظر ایدئوژیک های عرب، دارالحرب است و ما بعنوان ایرانی آن را غصب کرده ایم و از این جهت فرقی با اسرائیلی ها نداریم بلکه از آنان غاصب تر و ناتنیتریم و دشمنی اعراب با ما بسیار بیشتر است تا دشمنی ظاهری و بازیگونه شان با اسرائیلیها.
بدین ترتیب روشن میشود که چرا اعراب اصیل و ایدئولوژیک اصولا از مخالفت ایران با اسرائیل ناخوشنود و حتی متعجب و خشمگین هستند و میگویند که دیگ به دیگ میگوید رویش سیاه. خلاصه حواسمان باشد که اعراب هرگز از فکر تصرف و سیادت بر ایران و کشورهای بعدی که ایران سد راهشان شده مانند افغانستان و تاجیکستان و ترکمنستان و . . . بیرون نیامده اند و منتظر فرصتند...
بنابراین وقتی میگوییم ما عرب نمیپرستیم، معنیش این است که نمیخواهیم ایرانمان را دارالحرب بدانید و در فکر دارالإسلام کردنش باشید.
▫️برگرفته از گفتگویی مفصل با دکترسیدجواد طباطبایی
اکنون که بحث ایران و اعراب داغ است خواندن این مطلب خالی از لطف نیست. اگرچه در محتوای آن جای چندوچون داشته باشیم.
الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه أما بعد:
فقد عَّرف الفقهاء دار الإسلام ودار الحرب بتعريفات وضوابط متعددة يمكن تلخيصها فيما يلي، دار الإسلام هي: الدار التي تجري فيها الأحكام الإسلامية، وتحكم بسلطان المسلمين، وتكون المنعة والقوة فيها للمسلمين.
ودار الحرب هي: الدار التي تجري فيها أحكام الكفر، أو تعلوها أحكام الكفر، ولا يكون فيها السلطان والمنعة بيد المسلمين.
قال الإمام أبو يوسف صاحب أبي حنيفة: تعتبر الدار دار إسلام بظهور أحكام الإسلام فيها، وإن كان جُلُّ أهلها من الكفار.
وتعتبر الدار دار كفر لظهور أحكام الكفر فيها، وإن كان جل أهلها من المسلمين. المبسوط للسرخي 10/144.
وقال الإمام ابن القيم: دار الإسلام هي التي نزلها المسلمون، وجرت عليها أحكام الإسلام، وما لم يجر عليه أحكام الإسلام لم يكن دار إسلام وإن لاصقها. أحكام أهل الذمة 1/266.
ويقول الإمام ابن مفلح: فكل دار غلب عليها أحكام المسلمين فدار الإسلام، وإن غلب عليها أحكام الكفر فدار الكفر، ولا دار لغيرهما. الآداب الشرعية 1/213.
إذا عرفت هذا استطعت التمييز بين دولة وأخرى من حيث كونها دار إسلام، أو دار حرب. والله أعلم.
متون مستند بالا و سایر متون از فقها و جغرافیدانان و اهل کلام عرب در این مورد نشان میدهد که
سرزمین ها از نظر اهل ایدئولوژی پانعربی د( که اکنون در میان فاسدان چپ هم طرفدارانی دارد) سه گونه است:
- یا دارالإسلام است یعنی جایی که اعراب در آن حاکمند. ( توجه کنید که اعراب هرگاه میگویند مسلمون یا مسلمین منظورشان فقط عربهاست و غیر عرب را مسلمان نمیدانند، مانند ایرانیان را که فقط به دلیل نپذیرفتن زبان عربی بعنوان زبان رسمی ملی، مجوس میخوانند و هرگز ایرانیان حتی ایرانیان سنی را مسلمان نمیدانند و نخواهند دانست.)
- یا دارالکفر است یعنی جایی که کافران یعنی غیر اعراب بر آن حاکمند.
- یا دارالحرب است یعنی جایی که میان اعراب و غیر اعراب، در باره آن منازعه است. مثلا در یک روز اعراب بر آن حاکم شدهاند و سپس از دست اعراب بیرون آمده.
یک قاعده کلی هم وجود دارد و آن اینکه دارالکفر ممکن است با شروع جنگ میان اعراب و صاحبان سرزمین، تبدیل به دارالحرب و سپس در صورت پیروزی اعراب، تبدیل به دارالإسلام بشود اما هیچگاه دارالإسلام حتی در صورت وجود منازعه و حتی در صورت پیروزی صاحبان سرزمین بر اعراب غاصب، تبدیل به دارالکفر نخواهد شد. یعنی تمامی متصرفات عرب در دو قرن اولیه استیلای ایشان بر جهان ( از هند تا اسپانیا) همه اش یا دارالإسلام است که همان سرزمین های کنونی عربی است یا دارالحرب است که زمانی اعراب آن را تصرف کرده بودند و الان غیر اعراب بر آن حاکمند مانند ایران و اسرائیل.
از طرفی اعراب با اسرائیل خویشاوندی دارند و حربشان هرگز حرب جدی نبوده و با یکدیگر بازی میکرده اند و هیچ عربی واقعا با اسرائیل جنگ هویتی و فرهنگی و تمدنی نکرده. اگر جنگ مختصری هم بوده، بر سر مال و اموال و زمین و خانه و امثال اینها بوده، که ممکن است دو عرب هم با یکدیگر بجنگند. اما اعراب با ایران بسیار جنگیده اند و جنگ هشت ساله عراق با ایران نمونه ای است آشکار، و جنگها همه هویتی و فرهنگی بوده است.
بنابراین ایران از نظر ایدئوژیک های عرب، دارالحرب است و ما بعنوان ایرانی آن را غصب کرده ایم و از این جهت فرقی با اسرائیلی ها نداریم بلکه از آنان غاصب تر و ناتنیتریم و دشمنی اعراب با ما بسیار بیشتر است تا دشمنی ظاهری و بازیگونه شان با اسرائیلیها.
بدین ترتیب روشن میشود که چرا اعراب اصیل و ایدئولوژیک اصولا از مخالفت ایران با اسرائیل ناخوشنود و حتی متعجب و خشمگین هستند و میگویند که دیگ به دیگ میگوید رویش سیاه. خلاصه حواسمان باشد که اعراب هرگز از فکر تصرف و سیادت بر ایران و کشورهای بعدی که ایران سد راهشان شده مانند افغانستان و تاجیکستان و ترکمنستان و . . . بیرون نیامده اند و منتظر فرصتند...
بنابراین وقتی میگوییم ما عرب نمیپرستیم، معنیش این است که نمیخواهیم ایرانمان را دارالحرب بدانید و در فکر دارالإسلام کردنش باشید.
▫️برگرفته از گفتگویی مفصل با دکترسیدجواد طباطبایی
Forwarded from مجلهٔ شهریور
● بحث فدرالیسم برای ایران موضوعیت ندارد
● گفتگو با ناصر کرمی، اقلیمشناس و کارشناس محیط زیست
● شمارهیِ ششم، بهار ۱۴۰۱
فدرالیسم پیشنهادی است به نقاطی منفصل برای اتحاد و اتصال، نه تحمیل یک وضعیت به یک سرزمین همبسته و متحد.
طرح مسئلهیِ فدرالیسم بخشی از پروپاگاندای تجزیهپذیری ایران است. اینکه اگر حکومت مقتدر مرکزی نباشد، ایران دریای خون میشود و جنگ اقوام به راه میافتد، پس باید با حکومت کنونی مدارا کرد و به جای برانداختن آن باید به آن کمک کرد تا اصلاح شود!!
نمیشود کسی را به زور وادار کرد چیزی را بگوید یا نه. فدرالیسم که هیچ، حتی تجزیهطلبی هم به عنوان یک حق انسانی قابل طرح است. اما ما هم این حق را داریم پیش از ورود به یک بحث زمینهیِ آن را بشناسیم.
شرایط خاص کشور ایران مدیریت جامع محیطی را ایجاب میکند. مگر میشود در برنامهریزی محیطی اصفهان را جدا از بختیاری دید یا دریاچهیِ ارومیه را جدا از کردستان؟ چطور میشود بوشهر و فارس را جدا از هم دید و فارس و اصفهان را جدا از هم و اصفهان و یزد را جدا از هم؟ از جهت برنامهریزی محیطی و جغرافیایی میگویم.
سیستم فدرال باعث واگرایی خوزستان از ایران میشود یا باعث همگرایی؟
خوزستان یکی از سنگ شالودههای ایران است. تأکید میکنم سنگ شالوده. کدام دوره خوزستان جدا از ایران بوده؟ خوزستان پارسوماش است و زادگاه اصلی حکومت هخامنشی. از باب مدیریت محیطی هم مگر میشود بدون آبهای زاگرس خوزستان را مدیریت کرد؟ دوسوم شرقی استان عمدتاً بختیارینشین است و یکسوم شمالی آن عمدتاً لرنشین. مگر میشود این ترکیب جمعیتی را جدا از استانهای همجوار دید؟ نباید فریفتهیِ چند روزنامهنگار لندننشین که مشخصاً کارمند پروپاگاندا هستند بشوید. قطعاً نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی پشت ایدهیِ فدرالیسم هستند. با هدف القای آسیبپذیری ایران در برابر جنگهای قومی. وقتی شما با یک سیستم توتالیتر طرف هستید، مشکل اصلی رهاندن مردم از ایدئولوژیسم مسلط است. من تصور میکنم مردم ایران از این مرحله عبور کرده اند. الان بدنهیِ جامعهیِ ایران سکولار است و دموکراسی و آزادی میخواهد.
فدرالیسم مسئلهیِ مردم نیست و مورد توجه مردم هم نیست و الان هم مطرح شدن آن هیچ کمکی به همگرایی نیروهای آزادیخواه نمیکند.
بازی نکردن در زمین پروپاگاندا شرط احتیاط است. پس باید حتیالامکان آنها را نادیده گرفت. احتیاج نیست که نیروهای مستقل و آزادیخواه نیز خامدستانه به آنها کمک کنند.
📌 متن کامل را اینجا بخوانید.
●●● به شهریور بپیوندید.
● گفتگو با ناصر کرمی، اقلیمشناس و کارشناس محیط زیست
● شمارهیِ ششم، بهار ۱۴۰۱
فدرالیسم پیشنهادی است به نقاطی منفصل برای اتحاد و اتصال، نه تحمیل یک وضعیت به یک سرزمین همبسته و متحد.
طرح مسئلهیِ فدرالیسم بخشی از پروپاگاندای تجزیهپذیری ایران است. اینکه اگر حکومت مقتدر مرکزی نباشد، ایران دریای خون میشود و جنگ اقوام به راه میافتد، پس باید با حکومت کنونی مدارا کرد و به جای برانداختن آن باید به آن کمک کرد تا اصلاح شود!!
نمیشود کسی را به زور وادار کرد چیزی را بگوید یا نه. فدرالیسم که هیچ، حتی تجزیهطلبی هم به عنوان یک حق انسانی قابل طرح است. اما ما هم این حق را داریم پیش از ورود به یک بحث زمینهیِ آن را بشناسیم.
شرایط خاص کشور ایران مدیریت جامع محیطی را ایجاب میکند. مگر میشود در برنامهریزی محیطی اصفهان را جدا از بختیاری دید یا دریاچهیِ ارومیه را جدا از کردستان؟ چطور میشود بوشهر و فارس را جدا از هم دید و فارس و اصفهان را جدا از هم و اصفهان و یزد را جدا از هم؟ از جهت برنامهریزی محیطی و جغرافیایی میگویم.
سیستم فدرال باعث واگرایی خوزستان از ایران میشود یا باعث همگرایی؟
خوزستان یکی از سنگ شالودههای ایران است. تأکید میکنم سنگ شالوده. کدام دوره خوزستان جدا از ایران بوده؟ خوزستان پارسوماش است و زادگاه اصلی حکومت هخامنشی. از باب مدیریت محیطی هم مگر میشود بدون آبهای زاگرس خوزستان را مدیریت کرد؟ دوسوم شرقی استان عمدتاً بختیارینشین است و یکسوم شمالی آن عمدتاً لرنشین. مگر میشود این ترکیب جمعیتی را جدا از استانهای همجوار دید؟ نباید فریفتهیِ چند روزنامهنگار لندننشین که مشخصاً کارمند پروپاگاندا هستند بشوید. قطعاً نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی پشت ایدهیِ فدرالیسم هستند. با هدف القای آسیبپذیری ایران در برابر جنگهای قومی. وقتی شما با یک سیستم توتالیتر طرف هستید، مشکل اصلی رهاندن مردم از ایدئولوژیسم مسلط است. من تصور میکنم مردم ایران از این مرحله عبور کرده اند. الان بدنهیِ جامعهیِ ایران سکولار است و دموکراسی و آزادی میخواهد.
فدرالیسم مسئلهیِ مردم نیست و مورد توجه مردم هم نیست و الان هم مطرح شدن آن هیچ کمکی به همگرایی نیروهای آزادیخواه نمیکند.
بازی نکردن در زمین پروپاگاندا شرط احتیاط است. پس باید حتیالامکان آنها را نادیده گرفت. احتیاج نیست که نیروهای مستقل و آزادیخواه نیز خامدستانه به آنها کمک کنند.
📌 متن کامل را اینجا بخوانید.
●●● به شهریور بپیوندید.
فصلنامه سیاسی-خبری شهریور
بحث فدرالیسم برای ایران موضوعیت ندارد - شهریور
گفتوگو با ناصر کرمی، اقلیمشناس و کارشناس محیط زیست
💍#میراث_ایران
همین دو سه روز پیش، دروازه ملل، ورودی تختجمشید.
این شخص خودش نمیدانسته، توقع بیجایی است از مدارس جمهوری اسلامی هم که مراقبت از میراث فرهنگی را آموزش دهند، همانقدر هم توقع بیجایی است از نظام اسلامی برای گماردن تعداد بیشتری نگهبان در ایام شلوغ نوروز، اما مردم چه؟ خود مردم! چرا از میان جمعیت کسی نخواسته مانع این جوان غافل و جاهل شود؟ مگر میراث ایران جز خود مردم کسی را دارد؟
@nasserkaramii
همین دو سه روز پیش، دروازه ملل، ورودی تختجمشید.
این شخص خودش نمیدانسته، توقع بیجایی است از مدارس جمهوری اسلامی هم که مراقبت از میراث فرهنگی را آموزش دهند، همانقدر هم توقع بیجایی است از نظام اسلامی برای گماردن تعداد بیشتری نگهبان در ایام شلوغ نوروز، اما مردم چه؟ خود مردم! چرا از میان جمعیت کسی نخواسته مانع این جوان غافل و جاهل شود؟ مگر میراث ایران جز خود مردم کسی را دارد؟
@nasserkaramii
🟡 #گدار
دشمنان انقلاب ملی ایران
دو گروه رودرروی انقلاب ملی مردم ایران ایستادهاند: پارازیتها و پاراسایتها.
▫️پارازیتها: از منظر روانشناختی «چسبیدگان به تئوری» یا اسیران ایدئولوژی هستند. مثل شماری از جمهوری خواهان، یا چپهای معتدل یا برخی اعضای مجاهدین. نمی توانند واقعیت انقلابی را که مقابل چشمشان شکل گرفته و دارد پیش می رود و دامن می گسترد بپذیرند. انقلاب را به شکل دیگری می خواهند که البته الان نه زمینه هایش هست و نه نشانه هایش. چون آن شکل دیگر انقلاب در دسترس نیست پس چوب لای چرخ انقلاب موجود می اندازند. نکته خوب این است که چند دسته کالت منفرد و بی ارتباط با مردم هستند و اگر رسانه های مسلط مدام دوپینگشان نکنند به واقع تاثیری ندارند. عمدتا هم آدمهای بدی نیستند. اگرچه شاید در نهایت عملکردشان به دشمنی با مردم ایران منجر شود.
▫️پاراسایتها: انگلهایی هستند که از خون مردم ایران تغذیه می کنند. یا با نقطه چین به منابع مالی رژیم وصلند یا به فاندهایی که سیستمی فاسد هدایتشان می کند و بعید نیست جمهوری اسلامی در آن سیتمها هم دست داشته باشد. بلااستثنا تجزیه طلبان، (این چه وقت مطالبات قومی است؟) چپهای افراطی و کماکان استالینیست، رهبران دست ساز رژیم و حقوق بگیرانشان و روزنامه نگاران دوگانه سوز از جمله این گروهند.
خبر بد اینکه پاراسایتها عمده ساحت رسانه ها و شبکه های اجتماعی را در اختیار دارند، استاد تولید نامسئلهاند و جریان سازی رسانه ای را هم خوب بلدند و همچنین سوراخ دعای برخی نهادهای بین المللی را هم پیدا کردهاند. آنها انرژی زیادی از انقلاب ملی می گیرند. به شبکه های اجتماعی نگاه کنید. میبینیم که متاسفانه بخش زیادی از توان نیروهای ایرانگرا صرف مبارزه با پاراسایتها میشود و نه خود رژیم. پارازیتها را خیلی راحتتر میشود کنار گذاشت. حتی می شود امید داشت به پیوستن تدریجی شماری از پارازیتها به انقلاب ملی. اما پاراسایتها نه. تا آخرین لحظه سقوط رژیم مردم باید با این پاراسایتها هم بجنگند.
▪️پانوشت: این یک متن باز است. هیچ کامنتی حذف و کسی به واسطه نوشتنش بلاک نخواهد نشد. کمک کنید به تکمیل این مطلب. مصداقهای عینی را شما بگویید.
@nasserkaramii
دشمنان انقلاب ملی ایران
دو گروه رودرروی انقلاب ملی مردم ایران ایستادهاند: پارازیتها و پاراسایتها.
▫️پارازیتها: از منظر روانشناختی «چسبیدگان به تئوری» یا اسیران ایدئولوژی هستند. مثل شماری از جمهوری خواهان، یا چپهای معتدل یا برخی اعضای مجاهدین. نمی توانند واقعیت انقلابی را که مقابل چشمشان شکل گرفته و دارد پیش می رود و دامن می گسترد بپذیرند. انقلاب را به شکل دیگری می خواهند که البته الان نه زمینه هایش هست و نه نشانه هایش. چون آن شکل دیگر انقلاب در دسترس نیست پس چوب لای چرخ انقلاب موجود می اندازند. نکته خوب این است که چند دسته کالت منفرد و بی ارتباط با مردم هستند و اگر رسانه های مسلط مدام دوپینگشان نکنند به واقع تاثیری ندارند. عمدتا هم آدمهای بدی نیستند. اگرچه شاید در نهایت عملکردشان به دشمنی با مردم ایران منجر شود.
▫️پاراسایتها: انگلهایی هستند که از خون مردم ایران تغذیه می کنند. یا با نقطه چین به منابع مالی رژیم وصلند یا به فاندهایی که سیستمی فاسد هدایتشان می کند و بعید نیست جمهوری اسلامی در آن سیتمها هم دست داشته باشد. بلااستثنا تجزیه طلبان، (این چه وقت مطالبات قومی است؟) چپهای افراطی و کماکان استالینیست، رهبران دست ساز رژیم و حقوق بگیرانشان و روزنامه نگاران دوگانه سوز از جمله این گروهند.
خبر بد اینکه پاراسایتها عمده ساحت رسانه ها و شبکه های اجتماعی را در اختیار دارند، استاد تولید نامسئلهاند و جریان سازی رسانه ای را هم خوب بلدند و همچنین سوراخ دعای برخی نهادهای بین المللی را هم پیدا کردهاند. آنها انرژی زیادی از انقلاب ملی می گیرند. به شبکه های اجتماعی نگاه کنید. میبینیم که متاسفانه بخش زیادی از توان نیروهای ایرانگرا صرف مبارزه با پاراسایتها میشود و نه خود رژیم. پارازیتها را خیلی راحتتر میشود کنار گذاشت. حتی می شود امید داشت به پیوستن تدریجی شماری از پارازیتها به انقلاب ملی. اما پاراسایتها نه. تا آخرین لحظه سقوط رژیم مردم باید با این پاراسایتها هم بجنگند.
▪️پانوشت: این یک متن باز است. هیچ کامنتی حذف و کسی به واسطه نوشتنش بلاک نخواهد نشد. کمک کنید به تکمیل این مطلب. مصداقهای عینی را شما بگویید.
@nasserkaramii
🔲 #یکصدمثانیه
در میان همه چیزهایی که چپها به ما بدهکارند یکی هم عمری است که صرف آموزش زبان اسپرانتو کردیم. این چه مزخرفی بود که آنطور در دوره کودکی ما مد شده بود؟
@nasserkaramii
در میان همه چیزهایی که چپها به ما بدهکارند یکی هم عمری است که صرف آموزش زبان اسپرانتو کردیم. این چه مزخرفی بود که آنطور در دوره کودکی ما مد شده بود؟
@nasserkaramii
🔲 #یکصدمثانیه
اردوغان نامسئله است.
قضایای ارومیه نامسئله است.
واو اضافی کوردستان نامسئله است.
افاضات فلان رپر تواب نامسئله است.
ما فقط یک مسئله داریم: لجستیک براندازی. اگر بر این مسئله اصلی تمرکز نکنیم آخوندها همچنان میمانند. هیچکس رفتن آخوندها را تضمین نکرده. تاریخ روند خطی ندارد. ممکن است هم ملتهایی دهها سال مدام دور خودشان بچرخند و اصلا پیش نروند.
@nasserkaramii
اردوغان نامسئله است.
قضایای ارومیه نامسئله است.
واو اضافی کوردستان نامسئله است.
افاضات فلان رپر تواب نامسئله است.
ما فقط یک مسئله داریم: لجستیک براندازی. اگر بر این مسئله اصلی تمرکز نکنیم آخوندها همچنان میمانند. هیچکس رفتن آخوندها را تضمین نکرده. تاریخ روند خطی ندارد. ممکن است هم ملتهایی دهها سال مدام دور خودشان بچرخند و اصلا پیش نروند.
@nasserkaramii
Forwarded from بارو
آیا مردم ایران روشنفکرستیزند؟
آزاد عندلیبی
ـــــــــــــــــــــــــــ از دفتر پانزدهم بارو
یکی از اتهاماتی که اصلاحطلبان و چپهای ارتدوکس و شرکا به کثیری از شهروندانِ ایران میزنند این است که «روشنفکرستیز» شدهاند. در سالهای اخیر تا دلتان بخواهد از اینجور اتهاماتِ گلدرشت جور کردهاند تا بیاعتمادی و ستیزِ آشکارشوندهٔ اکثریتِ شهروندان با خودشان را به حسابِ بیاطلاعی، نوستالژیزدگی، نبود حافظهٔ تاریخی، روحیات فاشیستی و از اینجور حرفها بگذارند. این طرزِ رفتار دو درونمایهٔ اصلی دارد: یکی اینکه اینها خودشان را مصداقِ تمامعیارِ «روشنفکر» تخیل میکنند و هر نقد و جدالی علیه خودشان را «ستیز با روشنفکران» به قلم میدهند؛ و دیگر اینکه آن شهروندان را ــ بهرغمِ ظاهرسازیِ همیشگیشانــــ تودهٔ ابلهِ جاهل و بیشکلی تصور میکنند که همهجوره میتوان فریبشان داد و علیه هرکسی بهخطشان کرد.
طوری حرف میزنند که انگار تأثیرِ یکیدو برنامهٔ تلویزیونی و هیجاناتِ لحظهای آنچنان مهیب و نیرومند بوده که بهتنهایی میلیونها شهروند را دچارِ ستیز با این پیامبرانِ حقیقت و آگاهی کرده. حاضر نیستند ذرهای با این واقعیتِ ساده مواجه شوند که «تجربهٔ زیسته» چگونه توانسته شهروندان را دستخوشِ عمیقترین تحولاتِ فکری و عاطفی کند و ارادهای در ایشان ایجاد کند که بتوانند نظمِ اجتماعی و سیاسی و، پیش از آن، نظمِ نمادین را دگرگون کنند. اساساً آن برنامههای تلویزیونی «پاسخی به تقاضا»ی این میلیونها شهروند است و نمیتواند شعور و تشخیصِ بینندگان را کلاً تعطیل کند. در غیر این صورت، چهل سال تبلیغاتِ حکومتی و «روشنفکریِ» شبانهروزی و دائمی چنین شکست فاحشی نمیخورد.
ملموستر حرف بزنیم: واقعاً اکثریتِ جامعه از «روشنفکران» بیزار است؟ بهسادگی بستگی دارد به اینکه چه کسانی را «روشنفکر» یا «روشنفکری» را چه بدانیم. همانطور که در ده سالهٔ اخیر انحصارِ روایت از چنگِ رسانهها و چهرههای اصلاحطلب و چپ خارج شده، انحصارِ نامگذاری هم درهم شکسته است. این میلیونها شهروند طیفی از چهرههای اصلاحطلب و چپ را یا ز بیخ «روشنفکر» نمیدانند یا اگر بدانند، از ایدهها و سوابق و عملکردشان بیزار شدهاند. شبکههای اجتماعی باعث شده که بتوانند بیزاریشان را بالاخره نشان بدهند.
مایلم ادعا کنم که ازقضا امروز ارتباط «روشنفکران» با جامعه بیش از همیشه است؛ روشنفکرانی که گوینده و نمایندهٔ ایدههای لیبرال، ایرانگرایانه، غربگرایانه، آزادیخواهانه و کلاً ایدههای غیرپنجاهفتی هستند، از مقبولیت و نفوذِ بیسابقهای در جامعه برخوردار شدهاند. هزاران خواننده و دنبالکنندهٔ پیگیر دارند و، تا اطلاع ثانوی، مادامیکه دچارِ غربستیزی و ایرانستیزی و آزادیستیزی نشدهاند، این جایگاه را از دست نمیدهند. اگر چهرههای روشنفکری را از موج اول و دومِ آن کسانی همچون آخوندزاده، کسروی، فروغی، تقیزاده، شاهرخ مسکوب، داریوش آشوری، عزتالله فولادوند، بهرام بیضایی، جلال متینی بدانیم، جز قدردانی و بزرگداشت نمیبینند. خلافش را میتوانید ثابت کنید؟ بفرمایید!
◄ [کلیک کنید: متن کامل]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
■ به «بارو» بپیوندید.
■ Telegram | Instagram
آزاد عندلیبی
ـــــــــــــــــــــــــــ از دفتر پانزدهم بارو
یکی از اتهاماتی که اصلاحطلبان و چپهای ارتدوکس و شرکا به کثیری از شهروندانِ ایران میزنند این است که «روشنفکرستیز» شدهاند. در سالهای اخیر تا دلتان بخواهد از اینجور اتهاماتِ گلدرشت جور کردهاند تا بیاعتمادی و ستیزِ آشکارشوندهٔ اکثریتِ شهروندان با خودشان را به حسابِ بیاطلاعی، نوستالژیزدگی، نبود حافظهٔ تاریخی، روحیات فاشیستی و از اینجور حرفها بگذارند. این طرزِ رفتار دو درونمایهٔ اصلی دارد: یکی اینکه اینها خودشان را مصداقِ تمامعیارِ «روشنفکر» تخیل میکنند و هر نقد و جدالی علیه خودشان را «ستیز با روشنفکران» به قلم میدهند؛ و دیگر اینکه آن شهروندان را ــ بهرغمِ ظاهرسازیِ همیشگیشانــــ تودهٔ ابلهِ جاهل و بیشکلی تصور میکنند که همهجوره میتوان فریبشان داد و علیه هرکسی بهخطشان کرد.
طوری حرف میزنند که انگار تأثیرِ یکیدو برنامهٔ تلویزیونی و هیجاناتِ لحظهای آنچنان مهیب و نیرومند بوده که بهتنهایی میلیونها شهروند را دچارِ ستیز با این پیامبرانِ حقیقت و آگاهی کرده. حاضر نیستند ذرهای با این واقعیتِ ساده مواجه شوند که «تجربهٔ زیسته» چگونه توانسته شهروندان را دستخوشِ عمیقترین تحولاتِ فکری و عاطفی کند و ارادهای در ایشان ایجاد کند که بتوانند نظمِ اجتماعی و سیاسی و، پیش از آن، نظمِ نمادین را دگرگون کنند. اساساً آن برنامههای تلویزیونی «پاسخی به تقاضا»ی این میلیونها شهروند است و نمیتواند شعور و تشخیصِ بینندگان را کلاً تعطیل کند. در غیر این صورت، چهل سال تبلیغاتِ حکومتی و «روشنفکریِ» شبانهروزی و دائمی چنین شکست فاحشی نمیخورد.
ملموستر حرف بزنیم: واقعاً اکثریتِ جامعه از «روشنفکران» بیزار است؟ بهسادگی بستگی دارد به اینکه چه کسانی را «روشنفکر» یا «روشنفکری» را چه بدانیم. همانطور که در ده سالهٔ اخیر انحصارِ روایت از چنگِ رسانهها و چهرههای اصلاحطلب و چپ خارج شده، انحصارِ نامگذاری هم درهم شکسته است. این میلیونها شهروند طیفی از چهرههای اصلاحطلب و چپ را یا ز بیخ «روشنفکر» نمیدانند یا اگر بدانند، از ایدهها و سوابق و عملکردشان بیزار شدهاند. شبکههای اجتماعی باعث شده که بتوانند بیزاریشان را بالاخره نشان بدهند.
مایلم ادعا کنم که ازقضا امروز ارتباط «روشنفکران» با جامعه بیش از همیشه است؛ روشنفکرانی که گوینده و نمایندهٔ ایدههای لیبرال، ایرانگرایانه، غربگرایانه، آزادیخواهانه و کلاً ایدههای غیرپنجاهفتی هستند، از مقبولیت و نفوذِ بیسابقهای در جامعه برخوردار شدهاند. هزاران خواننده و دنبالکنندهٔ پیگیر دارند و، تا اطلاع ثانوی، مادامیکه دچارِ غربستیزی و ایرانستیزی و آزادیستیزی نشدهاند، این جایگاه را از دست نمیدهند. اگر چهرههای روشنفکری را از موج اول و دومِ آن کسانی همچون آخوندزاده، کسروی، فروغی، تقیزاده، شاهرخ مسکوب، داریوش آشوری، عزتالله فولادوند، بهرام بیضایی، جلال متینی بدانیم، جز قدردانی و بزرگداشت نمیبینند. خلافش را میتوانید ثابت کنید؟ بفرمایید!
◄ [کلیک کنید: متن کامل]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
■ به «بارو» بپیوندید.
■ Telegram | Instagram
مجله بارو
دفتر پانزدهم بارو - آیا مردم ایران روشنفکرستیزند؟ - آزاد عندلیبی - بارو
دفتر پانزدهم بارو ــ ملموستر حرف بزنیم: واقعاً اکثریتِ جامعه از «روشنفکران» بیزار است؟ بهسادگی بستگی دارد به اینکه چه کسانی را «روشنفکر» یا «روشنفکری» را چه بدانیم. همانطور که در ده سالهٔ اخیر انحصارِ روایت از چنگِ رسانهها و چهرههای اصلاحطلب و چپ خارج…
🗺️ #راهیاب_ایران
▫️سخنی با ایرانگردان
بازخوانی به مناسبت سفرهای نوروزی
عمده آنچه که در هشدار به ایرانگردان گفته میشود مثلا جامعه محلی چنین است و چنان و اینطور و آنطور رفتار نکنید تا با جامعه محلی درگیر نشوید به واقع مربوط میشود به بسیج محلی و نه جامعه محلی. آنچه که در ایران تنشهای محلی را دامن میزند نه شکاف اجتماعی و فرهنگی مرکز و پیرامون و بلکه شکاف مردم و حاکمیت است. جمهوری اسلامی در شهرهای کوچک و روستاها تغلیظ میشود چون نقش بسیج در آن مناطق پررنگتر است. نگذارید بسیجی- مخفیهای توییتری شما را نسبت به جوامع محلی ایران بدبین کنند.
البته هر چشماندازی اقتصائات فرهنگی خودش را دارد و ایران هم کشور بزرگی است با تنوع فرهنگی گسترده اما به عنوان کسی که سالها توریسم پایدار درس داده به شما اطمینان میدهم جوامع محلی در ایران با آغوش باز گردشگران را میپذیرند و اساسا الان در ایران زیست اجتماعی غالب از شمیران تا خطالراسهای زاگرس چندان تفاوتی ندارد. دستکم اینکه چندان تضادی ندارد.
@nasserkaramii
▫️سخنی با ایرانگردان
بازخوانی به مناسبت سفرهای نوروزی
عمده آنچه که در هشدار به ایرانگردان گفته میشود مثلا جامعه محلی چنین است و چنان و اینطور و آنطور رفتار نکنید تا با جامعه محلی درگیر نشوید به واقع مربوط میشود به بسیج محلی و نه جامعه محلی. آنچه که در ایران تنشهای محلی را دامن میزند نه شکاف اجتماعی و فرهنگی مرکز و پیرامون و بلکه شکاف مردم و حاکمیت است. جمهوری اسلامی در شهرهای کوچک و روستاها تغلیظ میشود چون نقش بسیج در آن مناطق پررنگتر است. نگذارید بسیجی- مخفیهای توییتری شما را نسبت به جوامع محلی ایران بدبین کنند.
البته هر چشماندازی اقتصائات فرهنگی خودش را دارد و ایران هم کشور بزرگی است با تنوع فرهنگی گسترده اما به عنوان کسی که سالها توریسم پایدار درس داده به شما اطمینان میدهم جوامع محلی در ایران با آغوش باز گردشگران را میپذیرند و اساسا الان در ایران زیست اجتماعی غالب از شمیران تا خطالراسهای زاگرس چندان تفاوتی ندارد. دستکم اینکه چندان تضادی ندارد.
@nasserkaramii
🔲 #یکصدمثانیه
تا همین نیمه قرن بیستم اینکه بتوانی تلفنت را توی جیبت بگذاری و با آن بیرون بروی چه رویای دوردست و ناممکنی بوده.
نتیجهگیری: آخوندها بالاخره میرن ای دوستان! باور کنید و امیدوار باشید.
@nasserkaramii
تا همین نیمه قرن بیستم اینکه بتوانی تلفنت را توی جیبت بگذاری و با آن بیرون بروی چه رویای دوردست و ناممکنی بوده.
نتیجهگیری: آخوندها بالاخره میرن ای دوستان! باور کنید و امیدوار باشید.
@nasserkaramii
🔲 #یکصدمثانیه
#مرشد_ترابی میگفت بعضی شبها توی قهوه خانه مردم انگار غمگینتر بودند. کسانی میآمدند میگفتند چند میگیری امشب سهراب را نکشی؟ مردم رشوه میدادند تا سهراب کشته نشود.
#شاهنامه
@nasserkaramii
#مرشد_ترابی میگفت بعضی شبها توی قهوه خانه مردم انگار غمگینتر بودند. کسانی میآمدند میگفتند چند میگیری امشب سهراب را نکشی؟ مردم رشوه میدادند تا سهراب کشته نشود.
#شاهنامه
@nasserkaramii
🗺 #لذت_جغرافیا
جغرافیای افسردگی. نرخ دپرشن در هر کدام از کشورهای جهان. معنای مشخص جغرافیایی این است که ظاهرا نسبت بین اقلیم و افسردگی بیشتر از نسبت بین توسعه و افسردگی است چون سردسیرها افسردهتر هستند و هرچه به سمت استوا و کشورهایی با اقلیم گرمتر میرویم نرخ افسردگی کاهش مییابد، اگرچه مشخصا گرمسیریها توسعهنیافتهتر هستند.
نکته بعد اینکه در این عرض جغرافیایی که ایران قرار دارد قاعدتا باید ما کمتر افسرده میبودیم. نرخ افسردگی را در کشورهای همعرض و همسایه ما ببینید. اما به دلایل مشخص غیر اقلیمی مردم ایران افسردهتر از حتی مردم کشورهای جنگزدهیی مثل عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان هستند.
@nasserkaramii
جغرافیای افسردگی. نرخ دپرشن در هر کدام از کشورهای جهان. معنای مشخص جغرافیایی این است که ظاهرا نسبت بین اقلیم و افسردگی بیشتر از نسبت بین توسعه و افسردگی است چون سردسیرها افسردهتر هستند و هرچه به سمت استوا و کشورهایی با اقلیم گرمتر میرویم نرخ افسردگی کاهش مییابد، اگرچه مشخصا گرمسیریها توسعهنیافتهتر هستند.
نکته بعد اینکه در این عرض جغرافیایی که ایران قرار دارد قاعدتا باید ما کمتر افسرده میبودیم. نرخ افسردگی را در کشورهای همعرض و همسایه ما ببینید. اما به دلایل مشخص غیر اقلیمی مردم ایران افسردهتر از حتی مردم کشورهای جنگزدهیی مثل عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان هستند.
@nasserkaramii
🧿 #میراث_ایران
کوچ عمودی که هزاران سال عامل بقای مدنیت و هویت در فلات ایران بوده به پایان خط رسیده است. کوچندگان بار هزاران ساله را بر زمین نهاده و به تدریج گم میشوند در هزارتوی زندگی جدید. جبر تاریخ است و باید با آن کنار آمد. اما این شیوه زندگی بخشی از دستاورد فرهنگی و تاریخی بشر است و به عنوان میراث جهانی باید به آن احترام گذاشته شود. پیش از آنکه آخرین کوچنده نیز به پایان آخرین ایلراه برسد باید کمک کرد تا دستاوردهای فرهنگی کوچندگان ایران حفظ شود. دیدهام که برخی مردم بختیاری، حتی شهرنشینان، کارهایی در این زمینه کردهاند. اما کافی نیست و البته بقیه هم باید کمک کنند. قشقاییها، شاهسونها، کرمانجها، ترکاشوندها ... همه باید احساس مسئولیت کنند برای بقای میراث تاریخی کوچ عمودی. تنها راه هم فعالیت متشکل دلمشغولان هر تیره و ایل و سپس شبکهسازی از این تشکلها است. فقط شور و علاقه کافی نیست. مهارت در کنشگری و فعالیتهای مدنی هم لازم دارد.
#هر_ایرانی_حامی_یک_میراث_ملی
#شبکه_سراسری_حامیان_میراث_ملی
@nasserkaramii
کوچ عمودی که هزاران سال عامل بقای مدنیت و هویت در فلات ایران بوده به پایان خط رسیده است. کوچندگان بار هزاران ساله را بر زمین نهاده و به تدریج گم میشوند در هزارتوی زندگی جدید. جبر تاریخ است و باید با آن کنار آمد. اما این شیوه زندگی بخشی از دستاورد فرهنگی و تاریخی بشر است و به عنوان میراث جهانی باید به آن احترام گذاشته شود. پیش از آنکه آخرین کوچنده نیز به پایان آخرین ایلراه برسد باید کمک کرد تا دستاوردهای فرهنگی کوچندگان ایران حفظ شود. دیدهام که برخی مردم بختیاری، حتی شهرنشینان، کارهایی در این زمینه کردهاند. اما کافی نیست و البته بقیه هم باید کمک کنند. قشقاییها، شاهسونها، کرمانجها، ترکاشوندها ... همه باید احساس مسئولیت کنند برای بقای میراث تاریخی کوچ عمودی. تنها راه هم فعالیت متشکل دلمشغولان هر تیره و ایل و سپس شبکهسازی از این تشکلها است. فقط شور و علاقه کافی نیست. مهارت در کنشگری و فعالیتهای مدنی هم لازم دارد.
#هر_ایرانی_حامی_یک_میراث_ملی
#شبکه_سراسری_حامیان_میراث_ملی
@nasserkaramii
🔲 #یکصدمثانیه
ایران، سال ۱۹۷۶. میخواسته اند فیلمی بسازند در تناسب معماری و عشق. به اصفهان رفته و در آن چرخیده اند. نام فیلم را هم گذاشته اند: لذت عشق در ایران. نمیدانستند سه سال بعد چه کابوسی در انتظار اینهمه عشق و زیبایی است.
@nasserkaramii
ایران، سال ۱۹۷۶. میخواسته اند فیلمی بسازند در تناسب معماری و عشق. به اصفهان رفته و در آن چرخیده اند. نام فیلم را هم گذاشته اند: لذت عشق در ایران. نمیدانستند سه سال بعد چه کابوسی در انتظار اینهمه عشق و زیبایی است.
@nasserkaramii
🗺 #لذت_جغرافیا
متوسط قد مردان در کشورهای مختلف اروپایی. رقابت شدید بالکان و اسکاندیناوی در این حوزه. به صورت معنادار شمالی ها و سردسیری ها قد بلندترند. بالکانیها احتمالا حاصل یک انتخاب اصلح در ترکیب نژادها باشند.
▫️پانوشت: برای مقایسه، متوسط قد مردان ایرانی ۱۷۳.۶ سانتیمتر است.
@nasserkaramii
متوسط قد مردان در کشورهای مختلف اروپایی. رقابت شدید بالکان و اسکاندیناوی در این حوزه. به صورت معنادار شمالی ها و سردسیری ها قد بلندترند. بالکانیها احتمالا حاصل یک انتخاب اصلح در ترکیب نژادها باشند.
▫️پانوشت: برای مقایسه، متوسط قد مردان ایرانی ۱۷۳.۶ سانتیمتر است.
@nasserkaramii
🗺 #لذت_جغرافیا
زبان حطوط تراز
خطوط تراز راهی هستند برای نشان دادن اختلاف ارتفاع بر روی کاغذ و هر سطح صاف. در انواعی از نقشههای طبیعتگردی و بهویژه کوهنوردی خطوط تراز را میبینید. این تصویر به ما میگوید هر کدام از انواع خطوط تراز را چگونه تفسیر کنبم.
@nasserkaramii
زبان حطوط تراز
خطوط تراز راهی هستند برای نشان دادن اختلاف ارتفاع بر روی کاغذ و هر سطح صاف. در انواعی از نقشههای طبیعتگردی و بهویژه کوهنوردی خطوط تراز را میبینید. این تصویر به ما میگوید هر کدام از انواع خطوط تراز را چگونه تفسیر کنبم.
@nasserkaramii
Forwarded from فریدون؛ فصلنامه فکری-تحلیلی
.
«ناگفته نماند که برای چپها اصلاح طلبان خامه روی کیک جمهوری اسلامی بودهاند. هم چپتر بودند و هم اسراییلستیزتر و هم بسیاریشان در چریکبازی با خیلی از چپها سابقه هم پیالگی داشتند.
آنها که سال ۵۸ افسران و دولتمردان شاه را کشتند مانند خلخالی و غفاری و طاهری و موسوی تبریزی، پدرخواندههای معنوی همین اصلاحطلبان بودند وصرفا در دهه ۶۰ بود که امثال لاجوردی و دوستان او - که به اصولگرایان نزدیکتر بودند - برآمدند و دست به خون جوانان چپ بردند. خلخالی و "دادگاه"هایش احتمالا هنوز قند در دل آبراهامیان و رفقا آب میکند.
اقتصاد صددرصد دولتی و قانون کار کمونیستی و تداوم اسراییلستیزی افراطی و پارکابی گری در عرصه بین الملل برای روسیه و چین و رفاقت با کره شمالی و ونزوئلا و کوبا و ... البته که به جمهوری اسلامی در ذهن چپهای افراطی، کماکان تصویری از حکومتی نسبتا مشروع و قابل اصلاح میسازد.
تا سفارت آمریکا بسته است و جمهوری اسلامی وعده نابودی اسراییل را میدهد همواره آخوندها برای چپها قدری مشروعیت خواهند داشت».
----
*در تصویر هادی غفاری را میبینید که از آخوندهای متعلق به «چپ اسلامی» و سپستر «اصلاحطلب» بود.
این یادداشت را با عنوان «سباحت مورخ در مرداب تاریخ» از دکتر ناصر کرمی در وبسایت «فریدون» بخوانید:
https://t.co/XlsIQOxZ33
اگر در خارج از کشور هستید و علاقمند به یاری مالی هستید به اینجا بروید و «فریدون» را از مهر خود برخوردار سازید:
https://secure.anedot.com/nufdiran/fereydoun
@fereydoun_magazine
«ناگفته نماند که برای چپها اصلاح طلبان خامه روی کیک جمهوری اسلامی بودهاند. هم چپتر بودند و هم اسراییلستیزتر و هم بسیاریشان در چریکبازی با خیلی از چپها سابقه هم پیالگی داشتند.
آنها که سال ۵۸ افسران و دولتمردان شاه را کشتند مانند خلخالی و غفاری و طاهری و موسوی تبریزی، پدرخواندههای معنوی همین اصلاحطلبان بودند وصرفا در دهه ۶۰ بود که امثال لاجوردی و دوستان او - که به اصولگرایان نزدیکتر بودند - برآمدند و دست به خون جوانان چپ بردند. خلخالی و "دادگاه"هایش احتمالا هنوز قند در دل آبراهامیان و رفقا آب میکند.
اقتصاد صددرصد دولتی و قانون کار کمونیستی و تداوم اسراییلستیزی افراطی و پارکابی گری در عرصه بین الملل برای روسیه و چین و رفاقت با کره شمالی و ونزوئلا و کوبا و ... البته که به جمهوری اسلامی در ذهن چپهای افراطی، کماکان تصویری از حکومتی نسبتا مشروع و قابل اصلاح میسازد.
تا سفارت آمریکا بسته است و جمهوری اسلامی وعده نابودی اسراییل را میدهد همواره آخوندها برای چپها قدری مشروعیت خواهند داشت».
----
*در تصویر هادی غفاری را میبینید که از آخوندهای متعلق به «چپ اسلامی» و سپستر «اصلاحطلب» بود.
این یادداشت را با عنوان «سباحت مورخ در مرداب تاریخ» از دکتر ناصر کرمی در وبسایت «فریدون» بخوانید:
https://t.co/XlsIQOxZ33
اگر در خارج از کشور هستید و علاقمند به یاری مالی هستید به اینجا بروید و «فریدون» را از مهر خود برخوردار سازید:
https://secure.anedot.com/nufdiran/fereydoun
@fereydoun_magazine